۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

چرا ایران شورش های سوریه را به رسمیت نمی شناسد

طرفداری ایران از حکومت فعلی سوریه خیلی ربطی به روابط دو طرف ندارد. همانطور که می دانید ایران با لیبی هم روابط خوبی داشت اما این پشتیبانی از قذافی به عمل نیامد. از طرف دیگر حزب حاکم در سوریه حزب بعث است که  غیر دینی و لاییک می باشد و طرفداری دولت ایران از آنرا غیر منطقی می نمایاند.  فکر کنم این رفتار بیشتر بر می گردد به ظهور پیش بینی شده سفیانی در منطقه سوریه. همانطور که می دانید پیش بینی شده است در زمان ظهور امام دوازدهم شخصی بنام سفیانی در سوریه به قدرت می رسد که بر ضد حضرت لشکرکشی و فعالیت می کند. فکر می کنم حکومت ایران اعتقاد دارد با بد شدن اوضاع اجتماعی در سوریه سفیانی به قدرت خواهد رسید. برای همین است که بر عکس تمام کشورهای دیگر عربی ، شورشهای سوریه را به رسمیت نمی شناسد.

۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

ايرانيان باهوش‌ترين مردم جهان نیستند

بهتره این غرور و تعصب بی دلیل را کنار بیاندازیم و دوباره راجع به رفتارهایمان فکر کنیم.

اینکه ايرانيان باهوش ترين مردم جهان " هستند در سال هاي گذشته تقريبا تبديل به ضرب المثلي معروف ميان ايرانيان شده است ، اما اين در حالي است كه اگر نتايج تحقيقات انجام شده در اين باره توسط دانشمندان انجام شده ، مطالعه شود ابطال اين گزاره ثابت مي شود .

در واقع طبق تخقيقات علمي دانشمندان ما ايراني ها نه تنها گل سر سبد هوش در دنيا نيستيم بلكه جايگاهي متوسط در جهان داريم و ميلياردها نفر در جهان ضريب هوشي بالاتري از ما دارند .


"ريچارد لين " روانشناس و استاد ۸۱ ساله دانشگاه اولستر بريتانيا در كتابي كه در سال ۲۰۰۶ انتشار داد نتايج تحقيقات خود را در اين باره منتشر ساخته است .


وي كه متخصص مطالعه بر روي تاثير دو متغير " نژاد " و " هوش " بر روي يكديگر است ، در كتاب خود وضعيت ضريب هوشي مردم جهان را با توجه به نژاد بررسي كرده و به اين نتيجه رسيده كه باهوش ترين مردم جهان با ضريب هوشي ۱۰۵ و بالاتر مردم كشورهاي شرق آسيا ( چين ، كره شمالي و جنوبي و ژاپن ) هستند .


در رده مياني كشورهاي اروپايي ، روسيه ، آسياي مركزي و قفقاز و حتي مغولستان قرار مي گيرند كه متوسط ضريب هوشي آنها ۹۰ تا ۱۰۰ است .


ايرانيان به همراه تمامي كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا ، هند ، پاكستان و كشورهاي آسياي جنوبي و نيز دو قاره آمريكاي شمالي و جنوبي در رده مياني يعني با ضريب هوشي ۸۵ تا ۹۰ قرار مي گيرند.


جايگاه چهارم از آن كشورهاي آفريقايي است كه ضريب هوشي آنها ۷۰ تا ۸۰ است و مردم اقيانوسيه ( استراليا ) و كشور آفريقايي بوتسوانا ، با دارا بودن كمترين ميزان ضريب هوشي يعني ضريب هوشي ۶۰ تا ۷۰ در آخرين رده قرار مي گيرند.


همچنين در تحقيقات پروفسور لين مشخص شده است كه متوسط ضريب هوشي مردم دنيا رو به كاهش است . متوسط ضريب هوشي مردم جهان در سال ۱۹۵۰ بالاي ۹۱ بوده است ولي تحقيقات پروفسور لين نشان مي دهد كه اين ضريب در سال ۲۰۵۰ به ۸۶ كاهش خواهد يافت.


دلايل اين امر مي تواند متعدد باشد اما پيشرفت تكنولوژي و وابستگي به ماشين و تكنولوژي هاي مدرن به جاي حفظ كردن و استفاده از مغز ، مي تواند يكي از دلايل كم كاري مغز انسان ها باشد. 
 

۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

آخرين نتايج بررسي‌هاي كميسيون انرژي مجلس از انفجار در مجتمع بنزين سازي پالايشگاه آبادان

رئيس كميسيون انرژي مجلس : برداشت ابتدايي كميسيون انرژي درباره حادثه رخ داده، اين بود كه اقدام زود رس براي افتتاح پروژه، منجر به اين حادثه شده است.
ادامه مطلب را از سایت الف بخوانید.

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

چرا احترام به قوانین اسلام کمرنگ می شود؟

  1. چون مدعیان امر خودشان آن قوانین را رعایت نمی کنند و به آن ایمان ندارند.
  2. همان هایی را هم که معتقدند بصورت انتخابی و دلبخواه است . مثلا در امر حجاب ، برای خانمهای مسن در قرآن آمده که اجباری نیست  (سوره 24 آیه 60 ) و همچنین برای خانمهای غیر مسلمانان نیز چیزی نیامده، برای مردها نیز فقط پوشش عورتین  آمده ، اما آستین کوتاه، شلوارک و ... را به دلخواه خود حرام کرده اند یعنی حلال خدا را حرام می کنند.
  3. کارهای نادرست را ترویج می دهند: مثلا در مورد مداحی و شاعری داریم :    
و شاعران را گمراهان پيروى میكنند(224)آيا نديده‏ اى كه آنان در هر واديى سرگردانند(225) و آنانند كه چيزهايى میگويند كه انجام نمیدهند(226) سوره شعراء
پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :از سستى يقين است كه با به خشم آوردن خداوند متعال ، مردم را خشنود گردانى و براى روزيى كه خداوند متعال به تو داده است آنان را مدح و ثنا گويى و براى آنچه كه خداوند به تو نداده ‏است ، مردم را مذمت كنى .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :از مدح و ستايش بپرهيزيد ، كه آن سر بريدن است.

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :دوسـت داشتن مـدح و ثـناى مـبالغه‏ آميـز (ممدوح را) از دين كور و كر میسازد و خانه‏ ها را (از اهلش) خالى میكند .

امام على عليه‏ السلام :اى مردم ، بدانيد كه هر كس از سخن دروغ و ناحقّ درباره خود رنجيده شود ، خردمند نيست و هر كس از مدح و ثناى نادان درباره خود خوشحال شود ، فرزانه نيست .

امام على عليه ‏السلام :از كـسى كه تـو را بـی جهت مدح و ستايش میكند ، پرهيز كن ؛ زيرا زود باشد كه بی جهت نيز (توسط او) بی حرمت و بی آبرو شوى .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :هر كس حكمران ستمگرى را مـدح گـويد و از سرِ چشمداشت به او ، خود را در برابرش خفيف و خوار گرداند ، همسفر او به سوى آتش باشد .

امام على عليه‏ السلام ـ در دعا ـ : خدايا! تو سزاوار ستايشِ زيبا و شمارشِ نعمت‏هاى بی پايانى. اگر آرزو شوى ، بهترينِ آرزو شده‏ اى و اگر به تو اميد بسته شود ، بهترين كسى هستى كه بدو اميد بسته میشود.
خدايا! تو به من توانِ بيان دادى و من با آن غير از تو را نمی ستايم و كسى جز تو را ثنا نمی گويم و آن را متوجّه كان‏هاى ناكامى و محروميت و جايگاه‏هاى شك و بی اعتمادى (مخلوقات) نمیسازم .
تو زبانم را از ستودن آدميان و ثناگويى بر آنان ، كه خود ، دستْ پرورده و آفريده ‏اند ، باز داشتى. خدايا! براى هر ثناگويى، بر آن كه ثنايش گويد، پاداشى و دِهِشى است و من به تو اميد بسته‏ ام كه راهنما بر اندوخته ‏هاى رحمت و گنج‏ هاى آمرزشى.
خدايا! در پيشگاه تو كسى ايستاده است كه تنها تو را يگانه مى‏ داند ، و يكتايى ، ويژه توست، و غير از تو را سزامند اين مدح و ستايش‏ ها نمى‏ داند. مرا به تو ، چنان نيازى است كه تنها فضل تو آن را مى‏ تواند جبران كند و تنها بخشش تو مى‏ تواند آن را بزدايد . پس، اينك كه در پيشگاه تو ايستاده‏ ايم، خشنودى ‏ات را به ما ارزانى فرما و ما را از دست دراز كردن به سوى غير خودت ، بى نياز گردان، كه بى‏ گمان ، تو بر هر كارى توانايى .

و در مورد دروغگویی آنرا حرام نمی دانند در حالیکه داریم
پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : مؤمن به هر خصلتى خوى مى‏ كند ، امّا به دروغگويى و خيانت خوى نمى‏ گيرد .
امام على عليه‏السلام :(نشانه) ايمان ، اين است كـه راسـتـگويى را هر چند به زيان تو باشد بر دروغگويى ، گرچه به سود تو باشد ، ترجيح دهى .  
امام على عليه‏ السلام :دروغگويى زياد ، دين را تباه و گناه را بزرگ مى‏ گرداند .
امام على عليه‏ السلام :دروغگوبا دروغگويىِ خود سه چيز به دست مى‏ آورد : خشم خدا را نسبت به خود ، نگاه تحقيرآميز مردم را نسبت به خود و دشمنى فرشتگان را نسبت به خود .
امام على عليه‏ السلام :اعتياد به دروغگويى ، فقر مى‏ آورد .
منبع احادیث : سایت شهر حدیث

شش پارادوکس در ایران

1-هيچ کس کار نمی کند، اما تمام برنامه ها اجرا می شود.
2-تمام برنامه ها اجرا می شوند، اما بازار راکد است.
3-بازار راکد است، اما هيچ کس گرسنه نيست.
4- هيچ کس گرسنه نيست، اما همه نا خوشنودند.
5-همه ناخوشنودند، اما هيچ کس شکايتی ندارد.
6-هيچ کس شکايتی ندارد، اما زندان ها پر است.

۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

اسلام ایرانی و اسلام عربی

از اکبر گنجی

اسلام و تشیع کنونی همان نیست که در ابتدأ وارد ایران شد.این برساخته های تاریخی، به مرور بزرگ و بزرگ تر شده اند.چاه های جمکران رفته رفته به ارکان "اسلام ایرانی" تبدیل شده/می شود.فقیهان منکر "مکتب ایرانی"، نظریه ی "ولایت مطلقه ی فقیه" را به اساس "اسلام ایرانی" تبدیل کرده/می کنند، به گونه ای که "توحید" به "ولایت مطلقه ی فقیه" تقلیل یافته و منکر "ولایت فقیه" به کافر/مشرک تبدیل می شود."اسلام فقیهانه ی ایرانی" معاصر ولی فقیه را جانشین خدا کرده و توحید را به "ولایت فقیه" فروکاسته است.

...نتیجه :تبلیغاتی که مراجع تقلید/فقیهان علیه "اسلام ایرانی" به راه انداخته اند ناموجه است. خوانش/روایت/قرائت متون مقدس دینی متأثر از عوامل اقتصادی، سیاسی،فرهنگی، نظامی، اجتماعی، جغرافیایی است."واقعیت پلورالیسم" انکارناکردنی است. در جهان واقع، چیزی به نام اسلام وجود خارجی ندارد.جهان واقع پر از "اسلام ها" است. به همان نحو که یهودیت ها،مسیحیت ها،مارکسیسم ها، لیبرالیسیم ها و...وجود دارد. تنها راه زدودن تنوع و ایجاد وحدت، سرکوب است. اگر مسلمانی به دقت در اسلام خود تأمل کند، در خواهد یافت که اسلامش شهری است یا دهاتی؟ ایرانی است یا عربی؟ صلح طلب است یا جنگ طلب؟ بنیادگراست یا تجددگرا؟ فقیهانه است یا عارفانه؟ 

متن کامل را از بی بی سی بخوانید.

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

تذکره احوال احمد خاتمی

آن احمد بی محمود، آن صاحب عیون کبود، آن جمعه ها سلطان و پادشاه، آن علما را حاجب درگاه، آن هاله هیات هیولا ، آن تالی تلو کنت دراکولا، آن عضو شورای نگهبان، آن آمده از بلاد سمنان، آن امام بی ماموم، آن حاکم هر محکوم، آن مصداق اطلبوا العلم ولو بالصین، آن از روسای جامعه مندرسین، آن شیخ پهناور، آن از باختر تا خاور، آن فارغ از هر ناپرهیزی، آن عاشق خین و خین ریزی، آن از دو کون کرده اعراض، آن گوینده چخ ایستیمرم نه آز، آن زننده حرف به چه محکمی، آن بی هیچ هراسی و غمی، شیخ الشیوخ احمد خاتمی، امام جمعه تهران بود، و موقع حرف زدن هراسان بود و در تکذیب اقوال خود کارش آسان بود.
نقل است که چون به دنیا آمد، نعره ای سخت بزد، پس صد مرغ از هیبت آن صوت هلاک شده و هزار پلنگ چون شیر پاک. دیوار بر خانه فرود آمده، زلزله ای در سمنان نازل شد. و این بلا بود تا به ده روز و هر گاه طفل نعره بزدی، ده خانه بر زمین آوار بگشت و هزار گل در گلستان خار. تا شیخ پاواروطی از مغنیان بلاد روم آن صوت بشنیده گفت: صدایی شنوم که تنور بود و صاحب آن مناسب گروه کر. پس ده تن از شیخان روم به سمنان شدندی و آن طفل بخواستند. چون طفل آنان را بدید چنان نعره زد که هر ده تن جان به ملک الموت دادند و این اول کار وی بود.
نقل است چون به ایام صباوت برسید، به مکتب شد تا علم آموزد، پس شیخی از علمای قدیم از جبر و حساب او را پرسید، همه چیز با صوتی عظیم از حفظ بگفت، پس از جفر و اصطرلاب پرسید، با صوتی عظیم بگفت، پس از طبابت و صناعت پرسیدند، هر سووال را جوابی به کفایت بگفت، پس از املا و انشا و کتابت پرسیدند، طفل ندانست. شیخ گفت: این طفل را عداوتی با کتابت است، لیک هر صوت که از وی صادر شود، عظیم است. او را به خرابات فرستید تا به صد روز اعمال مذکور با وی نمایند تا مغنی و مطرب گردد و به نانی و نامی برسد. پس او را به خرابات روان کرده، به جای صد روز، دو صد روز مشغول بود و چون کار از حد بشد، بازآمد. پس او را امتحان کرده دیدند مطرب نتوان شدن، چون فعل وی از حد بیرون گشته بود، پس به جرگه واعظان درآمده و به حجره ای در قم همی شد. و شیخی عظیم بشد، رضی الله عنه.
شیخ ابوالقاسم خزعلی در احوال او گوید: در همه عمر به هیچ دعوت و عروسی نرفتی و پیوسته گریان و سوزان بودی و هنوز به بیست نرسید که هیبت هزارساله داشت. نقل است که به سالی در بیابان بیتوته نموده چهل شبانروز روزه داشت، تا شیخی سبزپوش بر وی نازل شد. و شیخنا هیچ نگفتی و در حزن بود. پس شیخ احمد نام وی بپرسید.  شیخ سبزپوش گفت: امام زمین و زمان منم. پس شیخ احمد از عظمت آن واقعه چنان نعره بزد که امام از ترس غایب شد و دیگر نیامد.
از او کلمات عالی نقل است. پس گفت: " فی مساله الحجاب یلزم الپخپخ"( ترجمه: برای حل مساله حجاب باید خون ریخته شود.) و گفت: " النسوان لاینظر فی الشنا والکشتی، بی کاز التحریک الشدید"( ترجمه: زنان کشتی و شنا نگاه نکنند در ماهواره) و گفت: " الگرابات و الغنا و الطاغوت فهوالحرام و غیره"( ترجمه: زدن کراوات جایز نیست، خوانندگان طاغوتی کلا شریک جرم پهلوی می باشند و مقداری فحش خواهر و مادر مختلف) و گفت: " وی هو الآیات الزلزله" ( ترجمه: ما آیات ضد زلزله داریم) شیخ محمد یزدی گوید: در همه عمر هیچ کس به اندازه ما تکذیب نکردی تا شیخ احمد خاتمی به سیاست داخل شده و دائم التکذیب بود. پس گفت: " خدمات دولت احمدی نژاد بی نظیر است" و به سه ماه نشد که از آن توبه نموده گفت: " احمدی نژاد را باید کشت" و تکذیب دیگر او همان بود که به جمعه ای فرمود" اگر رهبر حمایت نکرده بود احمدی نژاد رئیس جمهور نمی شد" و به یک روز نشد که گفت: " هرگز نگفتم رهبر از احمدی نژاد حمایت کرد." و گفت: " هاشمی غلط کرد" و یک روز بعد فرمود: " من غلط کردم گفتم هاشمی غلط کرد." و گویند چون به پنجاه رسید تا به سی سال دائم تکذیب می نمود و وی را شیخ المکذبین گفتندی.
گفتند اخلاص چیست؟ گفت: آن که گوش بسته داری و خاکبازی نکنی. گفتند: توکل چیست؟ گفت: آن که چشم بسته داری و به راه روی. گفتند: تقوی چیست؟ گفت: آن که دست بسته داری و هیچ فعلی از تو صادر ناید. گفتند: رضا چیست؟ گفت: آن که دهان ببندی و هیچ نگویی. گفتند: زهد چیست؟ گفت: آنکه بتمرگی سرجات و هیچ نکنی. گفتند: پس برو سرتو بذار بمیر دیگه، واسه چی زنده ای؟
چون به پیری برسید، ملک الموت خواست جانش بستاند، پس بر وی نازل گشته و گفت: برویم که عمر بر تو تمام شد. شیخ از شنیدن آن کلام نعره ای بزد و چشمانش از کاسه بیرون آمد، چنانکه عزرائیل را طاقت تماشای عیون وی نماند و به یک چشم هم زدن فرار کرد و شیخنا از این معجزت به هزار سال زنده بود.


۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

چه کسی احمدی نژاد را برای شهرداری پیشنهاد داد؟

حسن بیادی نايب رئيس شوراي شهر تهران در گفت‌و‌گويي با «همشهری‌ماه» به تشریح ماجرای چگونگی انتخاب شهردار تهران در شورای دوم پرداخته و پرده از نحوه انتخاب شهردار پیشین تهران برداشته است.


بیادی كه روزگاری همراه احمدی نژاد بود اما در انتخابات ریاست جمهوری دهم به‌عنوان منتقد برخی سیاست های احمدی نژاد، به چهره مورد وثوق اصولگرایان منتقد همچون علی مطهری پیوست، با اشاره به اینكه احمدی نژاد رابط برخی طیف‌های حاضر در ائتلاف آبادگران بوده و از یك سال پیش از انتخابش، با او ارتباط داشته، در پاسخ به این پرسش كه آیا احمدی‌نژاد تنها گزینه بود، عنوان كرد: گزینه های دیگری هم بودند. بیش از همه به آقای دكتر نوریان كه ریاست سازمان هواشناسی كشور را برعهده داشتند، نگاه مثبت وجود داشت.

اكثرا با توجه به برنامه‌ای كه ارائه كرد دوست داشتند به او رای بدهند. وقتی همه متقاعد شدند ایشان گفت چون من معاون دوم سازمان جهانی هواشناسی هستم و برای معاون اولی خودم را آماده می كنم و تا به حال هیچ فردی در جمهوری اسلامی نتوانسته به این جایگاه در این سطح دست یابد، اجازه دهید تا تمركز من روی فعالیت در آن سازمان باشد و شورای شهر تهران، فرد دیگری را برای شهرداری انتخاب كند. بعد از وی آقای مهندس سعیدی كیا، دكتر دانش جعفری و آقای احمدی نژاد مطرح شدند.

البته ما بیش از 60گزینه را بررسی كرده بودیم.او در پاسخ به این پرسش كه هر سه گزینه های نهایی با برخی احزاب و گروه‌ها ارتباط داشتند و آیا فشار بیرونی برای انتخاب احمدی نژاد به‌عنوان شهردار تهران وجود داشت، گفت: همان طور كه گفتم از سوی احزاب فشارهایی وجود داشت اما ما توجه نمی كردیم.

آقایان سعیدی و توكلی از جمله افرادی بودند كه مدنظر بعضی از جریان‌ها قرار داشتند. آقای احمدی نژاد آخرین گزینه بود. هیچ كس راضی به انتخاب او نبود. ما دوستانه به عنوان بسیجی جلسه ای داشتیم با جانشین بسیج كه در آن زمان سردار احمدی مقدم بودند. ایشان دوستانه آقای احمدی نژاد را پیشنهاد دادند. این پیشنهاد روی نظر ما اثرگذار بود.

منبع: تابناک

۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه

مزرعه حیوانات

خوکها روی دوپا راه می روند و پشت میز ناهارخوری غذا می خورند. عجب مزرعه ایست! 

علی عبدالله صالح هم رفت




عکس از بی بی سی
علی عبدالله صالح هم رفت. زندگینامه او را از همشهری آنلاین بخوانید. من فکر می کنم غیر از کشورهایی نظیر بحرین و یا اردن که ممکن است دچار تحولاتی شوند، در دو کشوردیگر نیز حتما اتفاقاتی خواهد افتاد : ایران و سوریه. مطلب بیشتر در این زمینه را از اینجا بخوانید.

۱۳۹۰ خرداد ۱۴, شنبه

ذکر احوال شیخ احمد جنتی

نویسنده : ابراهیم نبوی
آن اول الاولین، آن ابتدای زمان و زمین، آن داننده علم الروح، آن راننده کشتی نوح، آن فانی شریعتِ مُبین ، آن بانی دیوارِ چین، آن گوینده انواع جفنگ، آن توفنده انفجار بیگ بنگ، آن آمده از بلاد اصفهان، آز سرآمد اوتاد نگهبان، آن پوشنده ردا و قبا، آن جوشنده خودکفا، آن مولد جیغ ممتد، آن متولد ازل و ابد، آن عضو دائم هر شورا، آن جُغدِ جغجغه صدا، آن وارث آدم ابوالبشر، آن باعث هر فتنه و شر، آن صاحب انواع صندوق، آن شیخ صاحب بوق، آن بازمانده از تکامل و جهش، آن رَکَب خوردنِ آفرینش، آن مالک هر میراثی و سنتی، شیخ الشیوخ مولانا احمد جنتی، رئیس شورای نگهبان بود، و آمده از بلاد اصفهان بود، و عزرائیل را دشمن پیدا و نهان بود.

ادامه مطلب را از روزآنلاین بخوانید.



۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

تمدن 2


منظور من از داشتن یک کشور متمدن کشوری است که شما با زندگی کردن در آن احساس خوبی خواهید داشت. این مسئله قطعا با حرف و تبلیغات بوجود نمی آید بلکه آن کشور بایستی دارای خصوصیات واقعی خاصی باشد تا به این خصلت شناخته شود. یکی از مهمترین نشانه های یک کشور متمدن اینست که مهاجرت از دیگر کشورها به آن زیاد می شود و همه می خواهند در آن زندگی کنند. حال مهمترین سوالی که می توان پرسید این است که یک کشور متمدن چه خصوصیاتی دارد؟ یا به عبارت صحیح تر مردم یک کشور متمدن چه ویژگیهایی دارند؟
قطعا اشتباه خواهید کرد اگر تمدن را با جاده و ساختمان و تکنولوژی تعبیر کنید. در اصل ما انسان متمدن داریم و در نتیجه کشور متمدن کشوری است که انسانهای متمدن در آن زندگی می کنند. آن مظاهر تمدن مانند ساختمانهای شیک و اتومبیلهای پیشرفته نیز از نتایج آن است و نه خود آن. اما بزرگترین سئوال اینست که شاخص های یک جامعه از انسانهای متمدن چیست؟
تا آنجاییکه من فکر می کنم در  تمام تمدنها و کشورهای پیشرفته فارق از دین و مذهب آنها، سه خصوصیت بسیار مهم و پر رنگ وجود دارد. اینکه در تمام این جوامع به سه چیزجدای از هر چیز دیگری و صرفا بخاطر انسانیت اعتقاد داشته و عملا احترام گذاشته می شود: جان ، شخصیت و زمان نوع  انسان.




۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

پاسخ رحیم مشایی به انتقادات اخیر

شما چرا اينقدر دستتان در دين خالي است که اگر مشايي سحر مي کند، آن را باطل نمي کنيد و چرا مي‌ترسيد؟ يعني بين شما يکنفر هم پيدا نمي شود بتواند سحر مشايي را باطل کند و احمدي نژاد را از سحر نجات دهد؟ پس در همه اين سال ها چه کار مي کرديد چه خوانديد؟ چقدر عبادت کرديد؟

گزارش خبرنگار سياسي ايرنا در باره سخنرانی اسفنديار رحيم مشايي در جمع مسوولان و سردبيران ايرنا. ادامه مطلب را از ایرنا بخوانید. 

۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

نقدی بر نظام جمهوری اسلامی ایران

در فضای تیره و تار این روزها ، بیشتر اخبار مایوس کننده در خبرها گزارش می شود و موجی از نا امیدی آدمی را فرا می گیرد. لازم است در راهی که می رویم هر از چند گاهی بایستیم و بدور از هیاهو ها نقاط ضعف و قوت خود را سبک و سنگین کنیم تا بدانیم به چه بایستی برسیم. برای این منظور افکارم را روی هم می ریزم تا بتوانم موفقیتها و شکستهای نظام جمهوری اسلامی را بررسی کنم. شاید بعضیها سریع بگویند که موفقیتی وجود ندارد و در مقابل عده ای نیز بگویند چی شکست ؟ هرگز!
اما خوب من نظر خودم را می گویم، داوری اش با شما:

موفقیتها:
1- اگر از یک موفقیت بتوان برای این نظام نام برد می توان از فراگیری سواد آموزی بخصوص در میان خانمها یاد کرد. خیلی از خانواده ها بخاطر اعتقاداتشان قبل از انقلاب مخالف تحصیل بطور عموم و تحصیل دختران علی الخصوص بودند. این روند بعد از انقلاب خیلی بهبود پیدا کرد تا اینکه همانطور که می دانید داوطلبان دختر کنکور بیش از پسران شدند. اثرات اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی آنرا سالها بعد خواهید دید. طبق آمار نرخ با سوادی از 15 درصد در سال 1335 به 84 درصد در سال 1385 رسید.

2- دومین موفقیت این نظام به لحاظ شاخصهای بهداشتی است. برای مثال امید به زندگی در سال 1335 حدود 5/37 سال بود که در سال 1380 به حدود 70 سال رسید. این مسئله را در شاخصهای دیگر مثل درصد مرگ و میر کودکان هم می توان دید.

3- رشد شهرنشینی که از 32 درصد در سال 1335 به 68 درصد در سال 1385 رسیده است. تاثیرات عمیق فرهنگی این تغییر ساختار را سالها بعد خواهید دید. هر چند این پدیده ای است که در ایران به هر صورت اتفاق می افتاد و من نمی دانم می شود از آن بعنوان موفقیت اختصاصی یاد کرد یا نه.

شکستها:
1- بزرگترین شکستی که می توان از آن یاد کرد شکست در حیطه اخلاق می باشد. چیزی که نظام خود را طلایه دار آن معرفی می کند. شاید آمار یا شاخص بخصوصی در این زمینه وجود نداشته باشد اما تجربیات روزمره همه ما نشانگر آنست. پایه های اخلاق در کشور بشدت دارد متزلزل می شود. اخلاق در حوزه های اجتماعی (هنر ، ورزش ، خانواده) ، سیاسی (مطبوعات، سخنرانی ها ،محاسبه و ارایه  آمارهای نادرست و ...) و اقتصادی ( کلاهبرداری، چک های برگشتی ، دعاوی مالی و...) با انحرافات و مشکلات زیادی روبروست. از مهمترین معزلات اخلاقی جامعه می توان به عادی شدن دروغگویی، عدم مسئولیت پذیری، تهمت و افترا،ریا کاری مفرط، راحت طلبی، حسادت و مهمتر از همه عدم مناعت و عزت نفس اشاره کرد. در این مورد نه تنها مسئولان مرتبط با میلیاردها تومان بودجه ای که در اختیار دارند بایستی پاسخگو باشند بلکه همه ما به عنوان انسان مسئول می باشیم. بهانه تهاجم فرهنگی یک استدلال پیش پا افتاده و غیر قابل پذیرش در این زمینه می باشد.

2- دومین شکست کشور در حوزه اقتصاد می باشد. در حالیکه مسئولان بخاطر دشمنی های افراطی خود از تجربیات بین المللی، دایم به ایراد گیری از علوم اقتصادی می پردازند، هنوز چیزی جایگزین آن نکرده اند. مهمترین مشکل نظام در این بخش دید سیاسی ، امنیتی و ایدئولوژیک مفرط به قضایاست.  این حوزه تنها جایی است که با سخن گفتن کار درست نمی شود. قطعا بایستی درست تصمیم گیری و اجرا کنید تا درست نتیجه بگیرید. دولت عملا بخاطر تحریم بهره ابزار های کنترل آنرا از دست خود خارج کرده است. همچنین بعلت دید سیاسی و امنیتی عملا بهبود فضای کسب و کار از برنامه خارج شده است. دخالت دولت در قیمت گذاریها و تصمیم گیریهای نهاد های اقتصادی به اوج رسیده. بزرگی دولت در فعالیتها و انحصارات اقتصادی، رقابت نهادهای دولتی با نهادهای خصوصی اقتصادی و فساد و سوء استفاده اداری از قدرت و عدم انگیزه در بهبود اوضاع این مشکلات را به گره کور بدل کرده است. تبدیل شدن بانک مرکزی بعنوان قلک دولت عملا توانایی آنرا در کنترل تورم از بین برده است. همان دید سیاسی عملا شایسته سالاری را در کشور از بین برده و فرار مغزها و سرمایه را به ارمغان آورده است.
تمام این مسایل نظام را در رسیدن به اهداف اقتصاد کلان (اشتغال ، تولید داخلی ، تجارت بین الملل و کنترل قیمتها) ناتوان کرده است. از بزرگترین ایرادهای نظام در این زمینه عدم اعتماد به مردم می باشد. دولت قطعا به این مسئله فکر می کند که اگر مردم آزادی و قدرت اقتصادی بیابند آنگاه چگونه بایستی اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود را پیگیری کند. در نهایت به جای چاره جویی ، دولت به تغییر فرمولهای محاسبه و ارایه آمارهای نادرست روی آورده است.

3- سومین ایراد و شکست نظام در ارتباطات بین المللی می باشد. سوء ظن بیش از حد و توهم توطئه دایی جان ناپلئونی، ارتباطات بین المللی کشور را با مشکل مواجه کرده است. این مشکلات بخصوص از کانال محدود کردن همکاریهای مشترک علمی ، تجاری و مالی بسیارآزار دهنده می باشد. بدون شک تحرکات جاسوسی در همه جای دنیا وجود دارد. جاسوسی چینیها از امریکاییها در این زمینه مثال زدنی است . اما علی رغم در گیری های لفظی هیچوقت باعث محدودیت ارتباطات بین المللی هیچ کشوری نگردید. یادمان نرود هم اکنون هند بهترین ارتباط را با انگلیس که استعمارگرش بوده است دارد. این سوء ظن باعث شده تا ایران یکی از سخت ترین کشورها برای ویزا گرفتن باشد که در نتیجه کشورهای دیگر نیز در این زمینه تقابل به مثل می کنند. درگیری های ایدئولوژیک و شبه کمنیستی با غرب نیز مزید علت شده است و بزرگترین تناقض را برای کشور ایجاد کرده است. بطوریکه وقتی در داخل کشور دوستی با یک کمنیست سوء سابقه ایجاد می کند، در سطح ملی بزرگترین دوستان ایران را کشورهای بلوک چپ تشکیل می دهند.



۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

ابعاد تازه‌اي از ماجراي جنجالي ادغام‌ها، نشست با رهبري و جريان انحرافي

مهمترین بخش مصاحبه آقای توکلی با فارس پاراگراف آخر آن بود:

شما مي گوييد كه با دولت اختلاف مبنايي داريد، اما شعار اصلي اين دولت عدالت است؛ آيا شما از عدالتخواهي كوتاه آمده ايد؟
- نخير! هرگز كوتاه نيامده ام. "شعار " دولت عدالت است اما عدالت را يك عدالت توزيعي مساله دار تعريف مي كند. در حالي كه من اين تعريف را قبول ندارم. در واگذاري قدرت نيز عدالت مطرح است و فقط نبايد عدالت را در توزيع ثروت ديد. الان اصلي ترين افراد دور دكتر احمدي نژاد را نگاه كنيد، يا منحرفند يا متهم به فساد مالي يا هردو. اين عدالت در توزيع قدرت است؟
در توزيع ثروت نيز كار و اكرام انسان ها به عدالت نزديكتر است تا اعانه پرداخت كردن. طرح سهام عدالت كه من در سال 84 قبل از آقاي احمدي نژاد و ديگران مطرح كردم، اصلا اينگونه نبود. اهدافي داشت كه مشاركت مردم را در تشكيل سرمايه بالا ببرد و منبع كسب درآمد را با اين مشاركت براي اكثريت ملت ايران متنوع سازد تا كارايي و عدالت با هم تعقيب شود. در حالي كه هم اكنون اين شيوه احمدي نژاد ضد كارآيي عمل مي كند و با ايجاد درآمد بدون مشاركت در بلند مدت ضد عدالت نيز خواهد شد.
وقتي مي گويم رويكردها با كاركردها سازگار نيست يكي از مصاديقش همين است. وقتي توليد نابود شود و منابع نفتي ابزار توزيع قدرت مصرف گردد اين كه عدالت نيست. اين نه تنها در نگاه بلندمدت كه در نگاه ميان مدت نيز فاجعه آفرين است. من از شعارهايم دست نكشيده ام بلكه افتخار مي كنم كه از تفكر عدالتخواهانه اسلام دفاع كرده ام و مي كنم؛ اما پيچيدگي هاي تحقق اين شعارها به گونه اي است كه ساده سازي آن در حد توزيع قدرت خريد به تنهايي نمي تواند موجب تحقق عدالت شود.
کل مصاحبه را می توانید از خبرگزاری فارس بخوانید.


۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

ایرانیان؛ رتبه سوم تنبلی اجتماعی جهان

مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس با بیان اینکه بر اساس آمارهای مجله جهانی ارزیابی رفتار بین المللی، ایرانیان در تنبلی اجتماعی بعد از اعراب و آفریقاییان جایگاه سوم را در جهان به خود اختصاص داده اند گفت:در نمونه گیری از میان سه هزار و 328 نفر از جوانان مشخص شد که 45 درصد آنها دچار تنبلی فردی بودند.

ادامه مطلب را از خبرگزاری مهر بخوانید.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

نگاهی دیگر: به بند کشیدن سلطان شیاطین

نقد و تحلیلی از درگیری های اخیر بین احمدی نژاد و حکومت به قلم اکبر گنجی.
دولت/حکومت/زمامداری سیاسی، قلمرو عقلانیت عملی(تناسب وسائل با اهداف) است.این حوزه مقدس(بی چون و چرا،کامل) نیست. سراپا بشری است، نه آسمانی/الهی/ملکوتی. رازآلود ساختن این حوزه پیامدهای ناپذیرفتنی گوناگونی دارد.

مطالب بیشتر در این زمینه را از سایت بی بی سی بخوانید.



۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه

افشای اطلاعات واقعی در لابلای گزارش رسمی بانك مركزی

روش بانك مركزی اگرچه برای ارزیابی عملكرد درازمدت اقتصاد كشور می تواند درست باشد، اما برای بررسی اثر یك واقعه مشخص نتایج كاملا گمراه كننده می دهد. نظیر بررسی وضعیت بیماری است كه ناگهان دمای بدن او افزایش یافته و سه درجه تب دارد، اما پزشك با گرفتن متوسط دمای بدن بیمار بعد از تب و ده ساعت قبل عنوان كند متوسط تب بیمار در ده ساعت گذشته تنها 3 دهم درجه بوده كه اصلا نگران كننده نیست!

هدفمند كردن يارانه‌ها ؛ پيشنهاد دولت، تصميم مجلس

همه به ياد داريم كه در اواخر سال 1388 بعد از مدتها رفت و برگشت بين دولت و مجلس، سرانجام قانون هدفمند كردن يارانه‌ها با جلب رضايت حداكثري دولت به تصويب رسيد و به دولت ابلاغ شد. در سال 1389 دولت از اول دي ماه، با پرداخت يارانه نقدي به خانوارها و افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي و نان اجراي قانون را آغاز كرد. البته دولت چندين ماده از قانوني را كه خود خواسته بود، نقض كرد:

1.   دولت مكلف بود تدريج را در افزايش قيمت بنزين، گازوئيل، گاز، برق... و نان رعايت كند[1]، نكرد.

2.    دولت مكلف بود 30 درصد درآمد حاصل از افزايش قيمت‌ها را براي جلوگيري از تعطيلي واحدهاي توليدي و بيكاري كارگران، به آن‌ها اختصاص دهد[2]، ولي فقط يك هشتم آن را داد.

3.   دولت مجاز بود 20 درصد از درآمدهاي به دست آمده را به بودجه عمومي دولت تخصيص دهد[3]، نداد.

4.    دولت مجاز بود «حداكثر تا 50 درصد» از درآمد حاصل شده را به خانوارها اختصاص دهد[4]، تقريباً همه درآمد را به اين كار اختصاص داد.

5.   قرار بود پرداخت نقدي با لحاظ ميزان درآمد خانوار باشد[5]. همه را مساوي پرداخت.

6.   قرار بود سهمي را كه به خانوارها تخصيص مي دهد علاوه بر پرداخت نقدي، براي تامين اجتماعي (مانند گسترش بيمه) نيز صرف كند [6]، ولي همه را صرف يارانه نقدي كرد.

7.   قرار بود، از هيچ محل ديگري از بودجه كل كشور براي اين پرداخت‌ها استفاده نكند[7]، ولي با بالا گرفتن مبلغ نقدي پرداختي (ماهانه 44500 تومان براي هر نفر كه 4 هزار تومان آن يارانه نان بود)، پول كم آورد و از منابع ديگر بودجه استفاده كرد.

بدين ترتيب دولت در 9 مورد حكم قانون را زير پا گذاشت و در 2 مورد نيز روح آن را ناديده گرفت.

در لايحه بودجه 1390 كه پس از 80 روز تاخير تقديم مجلس شد، دولت درآمد حاصل از هدفمند كردن در سال 1390 را مبلغ 62 هزار ميليارد تومان در نظر گرفت. كميسيون تلفيق نيز همين مبلغ را پذيرفت. [8] تلاش براي تجديد راي نيز، از طريقي كه آيين نامه اجازه مي‌داد، ميسر نگشت. اين روند در حالي اتفاق مي‌افتاد كه طرفداران پيشنهاد دولت مي‌دانستند كه زمينه تصويب آن در صحن بسيار محدود است. وقتي نوبت بررسي اين موضوع در صحن فرا رسيد، تنها پيشنهاد آقاي دكتر دهقان نماينده محترم طرقبه و چناران و عضو هيئت رئيسه، امكان مطرح شدن داشت، چون تنها پيشنهاد چاپ شده بود. در واقع عدم تصويب آن پيشنهاد در كميسيون آنقدر واضح به نظر مي‌رسيد كه مخالفان، پيشنهاد كتبي در موقع خودش نداده بودند. آقاي دهقان نيز احتياطاً پيشنهاد كرده بود كه در سال 1390 انواع حامل‌هاي انرژي حداكثر 20 درصد افزايش قيمت داشته باشند.

خلاصه دلايل آقاي دهقان و بنده كه به عنوان موافق آن صحبت كردم چنين بود:

1.   قانون الزام مي‌كرد كه دولت تدريج را در گران كردن رعايت كند كه نكرد، در نتيجه چون گران كردن در سال اول با شيب تندي آغاز شد، براي رعايت قانون، مهار سرعت افزايش قيمت ضروري است.

2.   با سبد قيمتي سه ماهه آخر 1389 كه هنوز ادامه دارد، مبلغ درامد ناخالص براي سال 1390، حدود 30 هزار ميليارد تومان مي‌شود. پس براي كسب درآمد 62 هزار ميلياردي، قيمت‌هاي فعلي حامل‌هاي انرژي، بايد بيش از دو برابر شود. اين افزايش شديد خطرات جدي تورمي و ركودي در پي دارد.

3.   تورم ناشي از همان افزايش قيمت‌‌هاي اوليه خطير است. ارقام نرخ تورم ماهانه از دي تا اسفند بين 5/2 تا 4/3 درصد است. در حاليكه از اول سال 88 تا آذر 89، نرخ‌هاي تورم ماهانه بين صفر و 8/1 در نوسان بود. اين علامت خطرناكي است كه اگر در ماه‌هاي بعدي (ماه‌هاي سال 1390) نرخ تورم ماهانه در همين حدود باشد، نرخ سالانه (از اول ديماه 89 تا آخر آذر 90)، حدود 40 درصد خواهد شد. در نتيجه اگر دوباره قيمت‌هاي موجود را دو برابر كنيم، چه خواهد شد؟

4.    قيمت انرژي، فشار هزينه توليد را به دنبال داشت و واحدهاي توليدي اعم از كشاورزي و صنعتي ناچار به كاهش توليد و اخراج بخشي از نيروي كار خويش شدند. به ويژه كه دولت در آغاز كار سهم حمايتي توليد را تقريباً نداد. حالا اگر قيمت‌ها دو برابر شود اين فشار به ميزان زيادي افزايش مي‌يابد و تبعات سنگين ركودي دارد و بيكاري شاغلان موجود را تشديد مي‌كند. اين پرسش جدي در برابر نمايندگان قرار گرفت كه آيا خانوارها كه پول نقد مي‌گيرند، نمي‌خواهند كار سرپرست آنها ادامه يابد و يا جوانشان كاري به دست آورد؟

5.    آقاي رئيس جمهور در ديدار عيد جمعي از نمايندگان از آنان خواسته بود بگذاريد گران كنيم تا درآمد بيشتري كسب شود و يارانه نقدي را اضافه كنم. در واقع دولت بيش از آنكه به اصلاح ساختار توليد و اصلاح رفتار مصرفي مردم براي صرفه جويي در انرژي چشم داشته باشد، به دادن پول نقد بيشتر به مردم توجه دارد. به همين دليل بايد اين تمايل دولت مهار شود تا آن خطرات دامن مردم را نگيرد.

6.    گفته شد كه اگر پيشنهاد دولت كه كميسيون تلفيق آن را پذيرفته است، عملي شود، بايد قيمت هر ليتر بنزين حدود 1500 تومان و گازوئيل حدود 350 تومان و قيمت گاز نيز بايد دو برابر شود. عقب نشيني دولت در گازوئيل 350 توماني اول و فروش براي همه مقاصد به ليتري 150 تومان، فيش‌هاي عجيب و غريب گاز كه ناراحتي كثيري از مشتركان را در پي داشت يادآوري شد و از مجلس درخواست شد كه با تصويب پيشنهاد آقاي دكتر دهقان، از اينكه همه از كارمان پشيمان مي‌شويم و از اجراي اين قانون خوب به ناچار دست بكشيم، جلوگيري كنند.

مجلس با حمايت چشمگيري، با 163 راي موافق تصويب كرد كه در سال 1390حداكثر افزايش قيمت در اين عرصه 20 درصد باشد. در پي اين تصويب در تذكري به رياست محترم مجلس عرض شد كه كميسيون تلفيق حال بايد، درآمد قابل اكتساب را برآورد كند و طبق ماده 12 قانون هدفمند سازي يك رديف درآمدي و چهار رديف هزينه اي براساس سهم‌هاي تعيين شده در قانون مزبور و قانون برنامه پنجم، در جدول‌هاي بودجه بگنجاند تا دولت از سقف سهم هر قسمت تجاوز نكند و اصل 53 و 55 قانون اساسي نيز رعايت شود. رئيس مجلس پذيرفت و براي اين مقصود، موضوع را به تلفيق ارجاع داد.  متاسفانه در تاريخ چهارشنبه 14/2/90  گزارش كميسيون كه به صحن آمد، كميسيون به جاي انجام وظيفه تكميلي و تبعي خويش، احكام تازه‌اي را براي اضافه شدن به قانون بودجه ارائه كرد كه تقسيم درآمد اكتسابي از افزايش قيمت‌ها را به نفع پرداخت نقدي و به زيان توليد، دولت و بخش بهداشت و درمان عوض مي‌كرد. برخلاف ماده 8 قانون هدفمندسازي سهم بخش توليد را از 30درصد به 20درصد تقليل مي‌داد، سهم دولت را به صفر مي‌رساند و تمام 20درصد سهم بودجه عمومي دولت و كاهش 10 واحد درصدي توليد را به پرداخت نقدي اختصاص مي‌داد. بدين ترتيب سهم پرداخت نقدي 80% و سهم توليد 20% به بخش بهداشت و درمان نيز كه بعد از تصويب برنامه پنجساله بايد 10% از درآمد، قبل از تسهيم بين خانوارها- بنگاه‌هاي توليدي و دولت، به آن مي‌رسيد، از اين درآمد تخصيص داده نشده بود. در عوض كميسيون حكم جديدي در پيشنهاد جديدش داشت كه معادل يك ميليارد دلار سهم بهداشت و درمان اضافه شود. ابتدا به رئيس مجلس تذكر داده شد كه كار كميسيون كاملاً غير قانوني است. چرا كه در اين مرحله كميسيون تنها مي‌تواند مسائلي را كه رئيس جلسه ارجاع مي‌دهد و ماهيت تلفيقي براي تصميمات اتخاذي مجلس دارد، رسيدگي كند و پيشنهاد بياورد و حق پيشنهاد هيچ حكم جديدي را ندارد. علاوه بر اين كه احكام پيشنهادي مربوط به هدفمندي غير قانوني است، حكم اختصاص يك ميليارد دلار به بخش بهداشت و درمان نيز غيرقانوني است، چرا كه سقف درآمدها در روزهاي گذشته بسته شده بود و حق افزايش آن ديگر وجود نداشت. رئيس مجلس در پاسخ ضمن وارد دانستن تذكر اضافه كرد چون با تصميم مهار شديد افزايش قيمت‌ها درآمد زيادي به دست نمي‌آيد تا تعهد دولت براي دادن هر نفر 44500 تومان اجرايي شود، كميسيون آن سهم‌بندي قانون را عوض كرد. در نتيجه در اقدامي غيرقانوني، كنار گذاشتن پيشنهاد غيرقانوني كميسيون را نپذيرفت.

بنده حذف پيشنهاد كميسيون تلفيق را درخواست كردم. خلاصه دلايل بنده اين بود.

1) اين تصميم تلفيق كه با هماهنگي دولت صورت گرفته است غيرقانوني است (دلايلش را در سطور پيش گفته‌ام) و قابل طرح نيست ولي من از سرناچاري پيشنهاد حذف داده‌ام.

2) علاوه بر آن، حكمتي كه آقاي رئيس براي جعل آن بيان كردند نيز با اين احكام به دست نخواهد آمد، زيرا طبق برآورد مركز پژوهش‌ها كه با داده‌هاي خام دولت انجام شده است، درآمد قابل اكتساب (پس از تصويب حداكثر 20% افزايش امسال)، حدود31700 ميليارد تومان است. از اين درآمد كه ناخالص است عوارض و ماليات‌هاي 10 تا 20 درصدي قانوني حاصل از فروش حامل‌هاي انرژي (به طور متفاوت) و ماليات 4 درصدي ارزش افزوده و هزينه‌هاي ديگر كسر مي‌گردد و به طور خالص 28700 ميليارد تومان درآمد مي‌ماند حالا 20 درصد توليد را كه حدوداً 5750 ميليارد تومان مي‌شود از آن كسر كنيم، 80 درصد بقيه تقريباً 23000 ميليارد تومان مي شود كه طبق تصميم غلط پيشنهادي سهم خانواده‌هاست. اگر بخواهيم كار غير قانوني دولت در پرداخت 40500 تومان هر ماه به هر نفر (بدون يارانه نان) را بپردازيم، با توجه به آمار ثبت نام كنندگان جديد كه 72 ميليون نفرند(به گفته آقاي دكتر فرزين در كميسيون)، مبلغ مورد نياز براي سال 1390 تقريباً 35000ميليارد تومان) 000,000,72 نفر × 12 ماه×500,40 هر نفر) خواهد شد. يعني ما براي ادامه اشتباه و قانون‌شكني دولت، حتي اگر يك ريال به توليد ندهيم به دولت وبخش بهداشت و درمان هم ريالي داده نشود، و تمام صد درصد درآمد را صرف پرداخت نقدي كنيم حدود 12000 ميليارد تومان (23000- 35000) كسري خواهيم داشت.

3) بنابر اين وقتي پيشنهاد غير قانوني هيچ مشكلي را حل نمي كند و تنها قانون مصوب خودِ ما را لگد مال مي‌كند، چرا راي بدهيم. به همكارانم گفتم با مردم صادق باشيم. به آنان بگوييم كه دولت اشتباه كرده است. دولت قانون شكني خود را بپذيرد، صادقانه به مردم بگويد كه اگر بخواهم مصالح ميان مدت و بلند مدت كشور را در نظر بگيرم بايد از اشتباه و تخلف خود دست بكشم و طبق تصويب مجلس كه واقع بينانه هم هست مبلغ پرداخت نقدي را كم كنم. مگر آنكه مجلس را تحت فشار بگذارم و گراني شديد ايجاد كنم تا بتوانم پرداخت بيشتري به شما را ممكن سازم و به دنبال آن تورم و بيكاري بيشتر شود. بر برخورد صادقانه با ملت اصرار كردم، ولي متاسفانه مجلس به حذف پيشنهاد غير قانوني كميسيون تلفيق راي نداد و پيشنهاد به همان شكل شرح داده شد، تصويب گرديد. حالا  اول دعواي دكتر احمدي‌نژاد با مجلس است كه يا تلاش مي كند از طرق غير قانوني تامين اعتبار كند، كه بعيد است ديگر مجلس اجازه بدهد و با او برخورد خواهد كرد، يا با انداختن تقصيرها به گردن مجلس فرا افكني مي كند، در حاليكه پيشنهاد غيرقانوني تصويب شده حاصل توافق دولت و كميسيون بود و در صحن نيز معاون امور مجلس رئيس جمهور آقاي ميرتاج الديني از آن دفاع كرد. به هر حال پيشنهاد دولت و تصميم مجلس، هر دو از نظر علمي و قانوني قانون دفاع نيست و عواقب آن به آساني چاره‌پذير نخواهد بود.

آنچه از برخورد صادقانه گفتم، بخشي از راه حل برون رفت از اين مشكل است.
***

[1] بندهاي الف، ب، و ج  ماده 1 و بند الف ماده 3 و ماده 4 قانون هدفمند كردن يارانه ها مصوب 15/10/89
[2] ماده 8
[3] ماده 11
[4] ماده 7
[5] بند الف ماده 7
[6] بند ب ماده 7
[7] مستفاد از مواد 13 و 15
[8] متاسفانه بنده به دليل كسالت در كميسيون حاضر نبودم. دوستاني كه مخالف بودند، مانند آقاي دكتر قادري نماينده محترم شيراز نتوانستند اكثريت را قانع كند و با تلاش آقاي مهندس عبداللهي رئيس كميسيون، با تفاوت اندكي پيشنهاد دولت پذيرفته شد
نگارنده احمد توکلی
 منبع : الف

چرا ژاپن ، ژاپن می شود و ما ایران

شاید فکر کنید انگلیس ، امریکا، روسیه و یا آدمهای فضایی از مریخ باعث شدند که ما عقب بمانیم. اما من فقط یک جواب دارم: خودمان.
کسی که به شخصیت ، جان و مال و ناموس خود احترام نمی گذارد، هیچ توقعی نسبت به رفتارش نسبت به دیگران نیست. هیچ حرمت دیگری را نیز نگه نخواهد داشت و به دیگران رحم نمی کند. در چنین جامعه ای اعتماد و اطمینان به وجود نمی آید و رشد اقتصادی صورت نمی پذیرد. حال بگویید ما مسلمانیم ، بالا ترین دین را داریم ، دینمان کامل است و یا بگویید ما ایرانی هستیم و من آنم که رستم بود پهلوان.
من می گویم ما هر که هستیم ، هر آنچه داریم ، از فکر و ایمان و گفتار ورفتار ، از آنچه ژاپنیها دارند ، هر چند که ما فکر کنیم کافر و نجس و وحشی و هر چه ، نا درست تراست ، و برای همین پیشرفت نمی کنیم و جواب نمی گیریم.
برای همین بایستی غرور و تکبر خود را دور بیاندازیم، سر را پایین انداخته و از آنچه که با عث پیشرفت آنها می شود یاد بگیریم.
حال متن زیر را بخوانید تا به علت این تفاوت بیشتر پی ببرید:

۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

راز بی اخلاقی مسلمانان

و 'خواجه نصیر الدین ' دانشمند یگانه ی روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن حقیر می نماید و آن این است : در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟ من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم . خواجه نصیر الدین فرمود : ای شیخ تو کوششها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را می دانی . و همانا محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می خیزد تا  شبانگاه  , راه بر او شناسانده شده است .
اما چه سری است که هیچ کدام از ایشان ذره ای بر اخلاق نیستند و بی اخلاق ترین مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که از وجدان بیدار او است.
من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم و دینها و آیینها دیده ام . از 'غوتمه ( بودا ) 'در خاورزمین تا 'مانی ایرانی' در باختر زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند .
آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزئیات اخلاقی همچون مسلمانان ندارد .
اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ ؟
در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان ' اما ' و ' اگر ' دارد .
در اسلام تو را می گویند :
دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست
غیبت مکن ... اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست
قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست .
تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست .
و این ' اماها ' مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند ..
و راز نابخردی و پستی مسلمانان در همین است ای شیخ .
از اسرار اللطیفه و الکسیله

احمدی نژاد ، نظام و درگیری های اخیر

خیلی ها از درگیری احمدی نژاد با دیگر ارکان نظام : رهبر، قوه مقننه و قوه قضاییه متعجبند. بعضی می گویند وی از اول همینطور بود اما تازه دارد خودش را نشان می دهد.دیگران هم می گویند خیر وی استحاله شده و تغییر کرده است.

من می خواستم چند نکته را در این زمینه تذکر دهم:

1- مهمترین عامل این رفتار وی طرف دارانش هستند. وقتی شما به تعریف، تملق ، چاپلوسی و تقدس از شخصی بپردازید. واضح است که وی منحرف خواهد شد. در واقع این رفتار طرفداران است که انحراف زاست نه خود فرد. اگر طرفداران به شخص مورد علاقه مانند یک انسان معمولی که می بایست کنترل و نقد شود برخورد کنند احتمال ایجاد اینگونه مشکلات کم می شد. این رفتار ها را در دیگر افراد ی که همین گونه  با آنها برخورد می شود نیز می توان دید.

2- عامل دیگر اینست که خیلی از مسایل از اول قابل مشاهده بود. آقای احمدی نژاد از اول هم این رفتار را در برابر مخالفین مشترک داشت اما چون طرف مورد تعرض ، جزو دیگران و غیر خودی ها بودند این رفتار زشت دیده نشد. گذشت و گذشت تا تضاد منافع بین خودی ها پیش آمد . همین رفتار به آنها برگشته و حالا آنها فریاد وا اسلاما سر داده اند. اینست که رفتار بد همیشه بد است چه در برابر دشمن و چه در برابر دوست.

3- این جریان مرا یاد طالبان می اندازد. امریکا آنها را برای مبارزه با روسیه تجهیز کرد. اما شدند تف سربالا.

4- در جنگی شخصی از حضرت علی (ع) می پرسد: شما هم جزو یاران پیامبرید. دشمنان هم همه از بزرگان اسلام و یاران عزیز پیامبرند. در این بین حق با کیست؟
حضرت پاسخ می دهند شما حق را با افراد می سنجید  و یا افراد را با حق داوری می کنید؟
در شرایط کنونی نیز اگر اول حق شناخته می شد و افراد با آن داوری می شدند خیلی چیز ها از روز اول مشخص می شد و حوادث اخیر خیلی هم تعجب برانگیز نبود.

هشدار توکلی نسبت به عواقب بودجه 90

این هشدار از این جهت که از طرف یکی از افراد جناح راست داده می شود مهم است.
احمد توکلی نماینده مردم تهران، ری اسلامشهر در نطق مخالفت خود با کلیات بودجه، نسبت به نقاط ضعف شدید این لایحه هشدار داد.

به گزارش الف، متن کامل نطق این نماینده به شرح زیر است:

درباره لایحه بودجه و گزارش کمیسیون تلفیق باید بگویم هر سال دریغ از پارسال. لايحه دولت در هم ريخته‌تر از پیش، بيش از گذشته اختيارات قوه مقننه را مي‌كاست و براي اقتصاد ملي زيان بارتر بود. كميسيون تلفيق نيز نه انگيزه كافي براي اصلاح داشت و نه وقت مناسب، گر چه بعضی ضعف ها را کم کرد، ولی برخي گرايش‌هاي موجود در کمیسیون، بر عيوب لایحه افزود. براي اثبات اين دعاوي، نكاتي را تقديم مي‌كنم.

1- طبق اصل 52 تهيه لايحه به دست دولت و رسيدگي و تصويب مجلس بايد طبق قانون انجام گيرد. قانون برنامه پنجم، قانون برنامه و بودجه و قانون محاسبات عمومي بر این فرایند حاكم است. ولي در موارد كثيري اين قوانين نقض شده اند. مثلاً ماده 215 برنامه الزام مي‌كند كه هر طرح جديدي بخواهد در بودجه بياید، بايد 1) تمام اعتبارش قابل تامين باشد، 2) دوره اجرايش معلوم باشد، 3) اعتبار سال اول آن كمتر از متوسط سالانه كل اعتبار لازم نباشد. براساس ماده 224 برنامه نيز بايد ارقام مذكور براي هر طرح يا پروژه در جدول‌ها ذكر شود.

اما در جداول 12، 14، 18، 19 و 21 صدها طرح آمده است بدون آنكه الزامات مذكور رعايت شود، ماده 20 قانون برنامه  بودجه و ماده 68 قانون محاسبات عمومي نيز نقض شده است. مثلاً در جدول 12 ، 361 طرح را گنجانده و تنها در يك رديف، براي كل آنها 292 ميليارد تومان اعتبار در نظر گرفته شده است. درباره رابطه حاكميت قانون و امر توسعه در ادبيات علم اقتصاد حرف حساب بسيار است. وقتي دولت و مجلس قانون را رعايت نكنند، انتظار بهبود اوضاع بیهوده است. چرا چنين مي‌كنيم؟ چون دولت براي جلب راي برخي نمايندگان اسم طرح مربوط به حوزه انتخابيه‌ آنان را در اين جدول ها مي‌گذارد، نماينده هم براي جلب راي مردم شهرش، به رغم غیرقانونی و زيانبار بودن از نظر اقتصاد ملي، خواهان اين امر است. 

2- دولت عطش شديدي براي انتقال اختيارات مجلس به كابينه دارد. به نظر مي رسد كه در دولت نيز به تمركز اختيارات متمايل است. در لايحه اختيارات ويژه‌اي كه ناقض اختيارات مجلس بود پيشنهاد شده بود. گرچه كميسيون سعي كرد برخي را اصلاح كند، ولي با افزودن مواردي، گزارش از اين حيث قابل قبول نيست. اختيار توزيع 5540 ميليارد تومان در دست معاون برنامه‌‌ريزي رئيس جمهور است. كيست كه نداند كه اين به معناي افزايش اختيارات رئيس جمهور و آن رئيس دفتر مساله دارش است. آيا توجه داريد كه 955 ميليارد تمان آن به نام امور فرهنگي، ديني و اجتماعي هزينه خواهد شد؟ شما از طرز هزينه كردن اعتبارات مشابه سال هاي قبل خبر نداريد؟

بندي الحاقي به بند 11 لايحه به معاونت مزبور اجازه مي‌دهد كه در مواردي با پيشنهاد بالاترين مقام دستگاه اجرايي نسبت به جا به جايي اعتبارات عمراني اقدام كند، بدون آنكه مقيد به هيچ قيدي شود. از عجايب آن است كه طي توافقات صورت گرفته بين معاون برنامه ريزي دولت و رئيس و نايب رئيس كميسيون تلفيق، پيشنهادهايي از معاون رئيس جمهور امكان مطرح شدن و تصويب مي‌يافت كه به دليل مخالفت وزراء در هيات دولت امكان طرح آن‌ها نبود، ولي با استفاده از فضاي كميسيون، آن احكام به دست مجلسيان به تصويب مي‌رسيد. اين روش كه با اصول متعدد قانون اساسي در تعارض است، عمدتاً به تمركز قدرت در دست معاون برنامه ريزي رئيس جمهور و سلب اختيارات وزراء منجر شده است.

به عنوان مثال حكمي به تصويب رسيد كه طي آن اختيار كليه هزينه‌ها در سال 1390 سازوكاري همانند پرداخت حقوق و دستمزد كاركنان دولت خواهند داشت. یعنی همانگونه كه دستگاه‌هاي اجرايي فهرست حقوق و ذستمرد كاركنان را براي پرداخت به معاونت و وزارت اقتصاد ارسال مي‌كنند، براي كليه هزينه‌هاي جاري ديگر نيز بايد چنين فرآيندي طي كنند. چنين حكمي قدرت قوه مجريه را به رئيس جمهور، معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي و احتمالاً وزير امور اقتصادي و دارايي خلاصه خواهد كرد. اينكه در مجلس چنين حكمي به لايحه دولت اضافه شود تعجب برانگیز است.

3- اتكا به نفت در بودجه پيشنهادي دولت و كميسيون بسيار بيش از تحمل اقتصاد ملي است. از درآمد نفتی، جز 20 درصد صندوق توسعه ملی كه به تدبير رهبري و استقامت مجلس از گزند هزينه شدن در بودجه سالانه مصون ماند و انشاءا... بايد صرف سرمايه گذاري به دست مردم شود، تقريباً همه آن خرج مي‌شود. یعنی تقریبا 80 ميليارد دلار. البته اگر قیمت نفت در طول سال 98 دلار باشد، این رقم قابل تامین است. اين درآمد بالا ولي غير قابل اتكا به اقتصاد سرازير مي‌شود و بيماري هلندي را باعث مي‌گردد.

بيماري‌اي كه در سال 84 ضمن بررسي لايحه 85 در باره آن هشدار دادم، ولی توجه نشد و تورم از خرداد 85 شروع شد و تا آخر 86 به افزايش ادامه داد. وقتي امسال بخواهيم 70 تا 80 ميليارد دلار را به ريال تبديل كنيم در حاليكه واردات حدوداً 50 ميليارد دلار بيشتر نيست، بقيه دلارها را بانك مركزي بايد خودش بخرد، اين يعني افزايش پول پر قدرت كه 4 تا 5/4 برابرش نقدينگي اضافه مي‌شود و تمايل قيمت‌ها به سمت بالا آغاز مي‌گردد.

عکس العمل دولت در قبال تورم تشويق واردات است که توليد ملي را تحت فشار قرار مي دهد و نتيجه‌اش ركود است. البته چون همه چیز وارد كردنی نيست مثل مسكن، تورم در بخش مسكن آغاز مي‌شود. به اين دليل و با وجود تنگناها، گراني همه چیز سر بر مي‌‌آورد و علاوه بر ركود مذكور، تورم نيز حاكم مي‌گردد. چنانكه در سال 85 و 86 نيز تورم در بخش مسكن بسيار بالا بود (كه البته دلايل ديگري هم دخيل بود). ممكن است امسال به دليل اقدام خوب دولت درباره مسکن مهر وجه تورمی اين پديده  كمي تخفيف یابد، ولي بايد منتظر تورم ركودي باشيم.

4- عطش تاریخی افزايش هزينه‌ها، به اتکاء نفت، كه دولت و اكثر نمايندگان به آن گرفتارند، به ويژه در بودجه عمراني، و نحوه تصميم‌گيري درباره بودجه كه بيشتر تابعي از فشارهاي ديواني، مردمي و بده بستان سياسي است تا علم و تجربه، حجم و تركيب بودجه دولت را به يكي از عوامل مخرب اقتصاد بدل كرده است. طرح‌هاي عمراني مهمترين مسير تزريق منابع بخش عمومي براي گسترش ظرفيت‌هاي اقتصادي كشور است. ولی آغاز حساب نشده طرح های جدید، بر زمان دوره اجرای آن ها می افزاید و زیانهای زیادی در پی دارد. در عمل راه حل مشكلات مزبور تنها تزريق اعتبار بيشتر به اين طرح‌ها تصور مي‌شود بدون اينكه توجهي به اصلي‌ترين مشكلات اين حوزه مانند اولويت‌بندي طرح‌هاي در دست اجرا و مطالعات توجيهي آن بشود.

طي دوره 81-89 زیان اين تاخيرها، حداقل 47 هزار ميليارد تومان هزينه اضافی بر ملت تحميل كرد. به رغم اين تجربه تلخ، با تصميمات بي حساب و كتاب دولت كه علاوه بر تمایل خودش، تحت تاثير فشار اغلب نمايندگان و مردم هم هست، دولت با افزايش 50درصدي بودجه عمراني 89، نزديك به 48 هزار ميليارد تومان اعتبار براي تملك دارايي سرمايه‌اي خواسته كه كميسيون نیز موافقت كرده است. ادامه چنين وضعيتي این نتایج در پی می آید:

- با افرايش هزينه‌هاي اتمام، پروژه‌ها غير اقتصادي مي‌شود.
- با طولاني شدن دوره اجرا، بازده سرمايه گذاري پايين مي‌آيد.
- اين دو عامل، نرخ رشد را كاهش مي‌دهد و به ركود كمك مي‌كند.
- با آغاز هر طرح اثار درآمدي آن، طرف تقاضا را تقويت مي‌كند و تاخير در اتمام، آثار ظزفيتي را عقب انداخته و طرف عرضه را تضعيف مي‌كند. اين دو عامل نيز تورم را تقويت مي‌كند. يعني ركود تورمي تشديد مي‌شود.

البته دولت كه در سال 89 مبلغ 38 هزار ميليارد تومان از مجلس جواز گرفته بود، تنها حدود 20 هزار تا را به عمران تخصيص داد و بقيه را خرج جاري كرد كه آثار تورمي‌اش بيشتر است.

6- هدفمندي يارانه‌ها كار بزرگي است كه آغاز شده است. دولت در اجراي طرح عمدتا به فكر پرداخت نقدي به مردم بود بدون آنكه خود را ملزم به قانوني بداند كه تقريباً هر چه خواست مجلس در آن گنجاند. اولاً با نقض بندهاي الف، ب و ج ماده 1 تدريج را در افزايش قيمت‌ها رعايت نكرد. ثانياً با نقض تبصره 3 ماده 1 اجرای قانون را به سه ماهه آخر سال كشاند. ثالثاً با نقض ماده 7 كه مي‌گويد حداكثر 50درصد درآمد صرف خانوارها شود، تقريباً تمامي درآمد را صرف پرداخت نقدي كرد. رابعاً بر خلاف ماده 8 كه تخصيص حداقل 30 درصد درآمد را به صنعت و كشاورزي الزام مي‌كند، تنها يك هشنم سهم آنها را داده است. خامساً چون منابع براي اهداف و اقدامات او كافي نبود به طور غير قانوني از منابع ديگر بودجه هم استفاده كرد. البته يك كار خوب هم اتفاق افتاد كه مهار شوک انتظاری بود. كاش این توفیق حاصل مقدمات نادرست نبود. كميسيون تلفيق به چنين دولتي اجازه مي‌دهد كه در سال 90 مبلغ 62 هزار تومان از افزايش قيمت انرژی و آب و نان درآمد كسب كند. معناي اين جواز اين است كه دولت بايد قيمت اين كالاها را 5/2 برابر سازد. زيرا با قيمت فعلي ، طبق برآوردهاي دولتي منابع حاصله بين 30 تا 32 هزار ميليارد تومان مي‌شود ميزان منبع لازم براي پرداخت يارانه نقدي به مقدار سابق، حدود 37 هزار میلیاد تومان است. يعني اگر ریالی هم به تولید ندهد، باز كسر مي‌آورد. كميسيون هم بدون توجه كافي راي داد. اين اقدام به وضعيت تورم ركودي ناشي از بيماري هلندي و وضعيت طرح‌هاي عمراني، خواهد افزود. دولت كارشناساني را كه دلسوزانه نسبت به تورم ركودي هشدار مي‌دادند به سخره گرفت كه آن تورم‌هاي بالا كجاست؟ دوست نداشتم به اين حرف هاي غيرعلمي پاسخ دهم ولي چون مي‌بينم سکوت موجب ادامه مسير نادرست مي‌شود تنها دو سه نكته می گویم.

اولاً آزادسازي قيمت در بازار انرژي و نان را نوشداروي اقتصاد ناميدن و در همان حال 22 بازار ديگر را در کنترل سخت گرفتن، با هم ناسازگار و بلای تولید است. ثانياً هشدار دلسوزانی که در اصل هدفمندی همراه بودند، نسبت به تورم بالا ناظر به تورم سالانه بود، نه روزهای اول اجرا. متاسفانه باید بگویم نرخ تورم ماهانه شيب تندي را از ديماه آغاز كرده است كه اگر احتياط نكنيد و تصميمات و اقدامات انجام شده را اصلاح نكيند، حتي اگر شيب افزايش نرخ تند نشود، تورم تا 12 ماه پس از اجرا به همان نرخ‌هاي كذايي خواهد ‌رسید. ثالثاً صرف اعظم درآمد ناشي ار اصلاح قيمت‌ها براي پرداخت نقدی به خانوارها و ندیدن كشاورزي و صنعت كشور صددرصد اشتباه است.

جوانان اين خانوارهاي يارانه‌بگير، كار نمي‌خواهند؟ جامعه را با شعار و بدون تمكين به علم و عقل نمي‌توان براي مدت طولاني نگاه داشت. كاش احمدی نژاد در کنار عزم چشمگيرش حزم كافي می داشت و اين همه به خويشتن و اطرافيانش ارادت نمي‌ورزيد.

راه حل، رد گزارش کمیسیون و تمديد دو دوازده هم به چهار دوازدهم است، به شرط آنكه بودجه در كميته‌اي به مديريت دولت و همكاري نمایندگانی از مجلس بازبيني شود و لايحه دوباره تقديم گردد. شرط توفيق اين كميته نيز حاكم ساختن مصالح ملي بر گرايش‌هاي سياسي، سازماني و منطقه‌اي است.

والسلام

منبع : سایت الف

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

ساختار سقوط اقتصادی در بحران های اخیر

ادامه مطلب را از مجله فوربز بخوانید.

اقتصاد دانان چه می دانند؟

آیا دانسته های اقتصاد دانان در کنترل بحران های اقتصادی اخیر کارآمد بوده است؟ در لینک زیر در اینباره  بیشتر بخوانید:
http://www.economist.com/blogs/freeexchange/2011/04/economics_0

طرح مجلس در ممنوعیت نگهداری سگ و گربه

اصل خبر را اینجا بخوانید. خلاصه هر چند مجلس توان و جرات انجام کار مثبتی  در زمینه  های اقتصادی ، سیاسی، اجتماعی و نظارتی  ندارد، اما نشانه ای از حیات خود که بایستی ارائه دهد. اگرچه مجلس برای بعضی ها در ذیل امور قرار دارد ، اما همان ذیل بر تخم چشم دیگران فرو داده می شود. وقتی زورش به دولت و اجزای دیگر حکومت نمی رسد ، زورش به مردم که می رسد. خوب راست می گوید بیچاره چرا حیوانات نجس پرورش می دهید. دروغگویی ، سوء استفاده از قدرت و بیت المال و حیف و میل کردن بودجه دولت که جزو شرع نیست ، آنچه مهم است اینست که کسی کار غیر شرعی نکند.

۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه

بیان علت درگیری بین مجلس و دولت از قول توکلی

احمد توکلی نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی به سوالات صریح روزبه علمداری خبرنگار همشهری پاسخ داد. به گزارش الف، مشروح سخنان توکلی به این شرح است:
  
- تبدیل طرح هدفمند کردن یارانه ها به قانون، یکی از مناقشه برانگیز ترین موضوعات میان دولت و مجلس در سالهای اخیر بوده است. این تعامل را چگونه ارزیابی می کنید؟

اول مرداد 87 آقای احمدی نژاد در یک برنامه تلویزیونی اعلام کرد که طرح تحول اقتصادی را می خواهیم اجرا کنیم که محور مهم آن هدفمند کردن یارانه هاست و عقیده داشت که برای اجرای آن نیاز به قانون جدید نداریم و قوانین موجود می توانند دست ما را باز بگذارد تا وضع اقتصادی بهتر شود. اما مجلس این عقیده را نداشت و مساله را مهم می دانست، لذا در همان ماه کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی را با 15 عضو تشکیل داد که بنده نیز تمایل به عضویت نداشتم، اما با اصرار نمایندگان انتخاب شدم.

- دلیل مخالفتتان چه بود؟


من فکر می کردم مسیر بخوبی پیش نخواهد رفت و به ناچار مخالفت می کنم، اما بدلیل اهمیت این قانون، مخالفت به نتیجه ای نمیرسد و صرفا حرف و حدیث سیاسی ایجاد شود؛ در نتیجه مردم نگرانی پیدا میکنند...

- یعنی ایرادات کارشناسی داشتید؟
 

بله! به وضوح ایراد داشتم.

در هر حال کمیسیون پس از تشکیل، وقتی که از وزرای مربوطه سوال می کرد، اطلاعات آنها از موضوع را کم یافت و مشخص شد آنها ابعاد کار را هنوز نمی دانند و پیامدهای آن برایشان شناخته شده نیست. ما هم در مقابل، برای وضع قانون جدید دلیل آوردیم. مثلا اینکه وقتی می خواهیم قمیتها را بالا برده و درآمدها را  افزایش دهیم تا درآمد حاصل را به عده ای بدهیم، هم کسب این درآمدها اجازه مجلس  را می خواهد و هم صرف آنها برای خانوارها، صنعت و... . از مجلس اجازه میخواهد. این امر از مفاد اصول 53 و55 قانون اساسی الزامی میشود.سرانجام دولت نیاز به تدوین یک لایحه را متوجه شد و 4 ماه بعد در 10 دی ماه آن را تقدیم مجلس کرد، در حالی که وقتی آقای احمدی نژاد در تلویزیونی سخن گفته بود، تاکید کرد که همه چیز برای اجرای این طرح آماده است؛ بعدها نیز گفت 1500 ساعت برای آن کار کرده ام.

- در این فضا چگونه کار بررسی را آغار کردید؟


چون دولت اطلاعات نمی داد، کار خیلی کند پیش میرفت. در گزارش اول رئیس کمیسیون به صحن علنی روی این موضوع تاکید شده است.بعد از چند ماه بحث و بررسی در تابستان 88 قرار شد که اعضای کمیسیون، در ایام تعطیلات تابستانی به مشهد برود تا هم به همراه خانواده زیارت کنند و هم کار لایحه را با 8-10 ساعت کار در روز تمام کنند که این اتفاق افتاد. در آن جلسات کمیسیون ویژه هم نمایندگان به دودسته تقسیم شدند که من با دسته اکثریت بودم. ما معتقد بودیم اگر هدفمند کردن یارانه ها با سرعت انجام شود، موجب رکود تورمی می شود. زیرا در هر کشوری که سوخت گران شد، این دو اتفاق هم در آن افتاد؛ تورم هم از طریق گران خریدن سوخت ایجاد می شود و هم از راه خریدن کالاهایی که سوخت در قیمت تمام شده آنها اثر دارد، ضمن آنکه تورم روانی هم وجود دارد که باعث خرید زودهنگام کالا از سوی خریدار و فروش دیرهنگام کالا توسط فروشنده می شود. پیش بینی دولت از تورم 15.7 درصد بود، اما کارشناسان رقم های بالاتری را در نظر داشتند. اما ما می گفتیم که بدلیل غیرقابل اعتماد بودن مدلها، نباید تند برویم و ادعا نمی کنیم حتما تورم 60 درصدی خواهد بود، اما چون بعضی مدلها این پیش بینی را کرده اند، باید خودمان را آماده کنیم. لذا به اجرای تدریجی کار معتقد بودیم و می گفتیم که سیاستهای قیمتی همراه با سیاستهای غیرقیمتی انجام شود تا هزینه ریسک را پایین بیاوریم و مدت 5،6 سال را پیشنهاد کردیم. اما گروه مقابل می گفت که اجرای تدریجی باعث تورم روانی مکرر می شود و لذا باید یکباره کار را انجام دهیم که مرگ یکبار باشد و شیون هم یکبار؛ من پاسخ دادم که معلوم نیست چه کسی خواهد مرد وچه کسی شیون خواهد کرد!

همچنین وقنی انرژی گران می شود، اگر سطح تولید را بخواهیم مانند قبل حفظ کنیم باید سرمایه بیشتری بکار بگیریم که هزینه تولید را فزایش میدهد واین هزینه قیمت کالا را بالا میبرد، و اگر تامین سرمایه اضافی مقدور نباشد چون برای سوخت پول بیشتری میدهیم، نهاده های دیگر را مجبوریم کاهش دهیم در نتیجه  تولید پایین می آید که این دو اتفاق باعث رکود می شود و معمولا در کشورهای صنعتی که انعطاف بالایی دارند رکود 20 تا 40 ماه طول می کشید و باعث بیکاری هم می شود.

در نتیجه ما گفتیم مجموع این عوامل می تواند باعث مشکلات اجتماعی شود و دولت و مجلس ممکن است مجبور به عقب نشینی شوند. دست آخر این استدلال در کمیسیون پزیرفته شد و به مدت «حداکثر 5 سال» رای داد و من تلاش کردم که قید حداکثر را حذف کنیم تا دولت تعجیل نکند، اما در کمیسیون تلفیق رای نیاورد.

در جلسات مشهد بیشتر پیشنهادهای  گروهی که به روش تدریجی قائل بود رای آورد و منجمد شدن حقوق کارگران و کارمندان هم که پیشنهاد دولت بود، لغو شد. استدلال ما هم این بود که مردم این یارانه ها را حق شهروندی خود می دانند، زیرا به همه اقشار پرداخت می شود و لذا کارمندان و گارگران ناراضی خواهند شد که چرا حق کارشان داده نمی شود. استدلال دولت این بود که این پرداخت باعث تورم می شود، اما ما گفتیم که  شیب را کم کنید و حقوق را هم منجمد نکنید.

در آنجا دکتر فرزین نماینده دولت، گفت که وقتی سر راه آمدن به جلسه بودم، آقای احمدی نژاد گفت که اگر مواد مورد تاکید دولت حذف شود، دولت آن را قبول ندارد و نمی توانیم بپذیریم. نمایندگان عضو کمیسیون گفتند که باید نزد رئیس جمهور برویم تا او را راضی کنیم. اما بنده گفتم که اگر شما می خواهید بروید که او شما را قانع کند، و بعد بخواهید مصوبات کمیسیون را عوض کنید این غیر قانونی است و من در این صورت نمی آیم، اما اگر می خواهید او را قانع کنید، کار خوبی است و آنها پاسخ دادند که باید برویم و مذاکره کنیم تا شاید هر دو نظر رای بیاورد، لذا من هم نرفتم. رئیس جمهور بدرستی در آن دیدار گفت که جدول قیمت ندهید که من هم در کمیسیون با آن مخالفت کرده بودم، زیرا باید دست دولت باز باشد تا بازار را تنظیم کند. اما این نظر رای نیاورده بود و جدول قیمتها در مصوبات کمیسیون موجود بود. همچنین پیشنهاد کرد که 7 دهک  جامعه یارانه دریافت کنند و در ضمن پیشنهاد تشکیل صندوق را داد. لذا با وجود آنکه کار لایحه در کمیسیون به اتمام رسیده بود و باید گزارش نهایی را به صحن علنی تقدیم می کرد، باز هم جلسه تشکیل داد و این خواستهای رئیس جمهور را مطرح کرد و در نتیجه جدول قیمتها حذف و بجای آن سقف و کف درآمد از یارانه ها تعیین شد، در مورد دهک ها هم 5 دهک تصویب شد و خواسته ایجاد صندوق هم رای نیاورد چون صریحا با قانون اساسی مغایر بود.

- اما باز هم دولت مخالفت کرد!


اگر یادتان باشد، وقتی بررسی لایحه آغاز شد، رئیس جمهور بدون اطلاع قبلی به مجلس آمد و رئیس مجلس هم به او وقت سخن گفتن داد که پس از پایان آن، به لاریجانی تذکر دادم، زیرا از قبل باید وقت بگیرد و بگوید در فلان موضوع می خواهم صحبت کنم، اما وقتی میزان وقت موافق و مخالف لایحه و دولت تعیین شده است، رئیس جمهور نمی تواند بیاید هر قدر دلش خواست سخن بگوید. ایشان در آن سخنان خود گفت که ساختار اجرایی درستی تعیین نشده است، دست دولت در اجرا بسته شده است و در طول 5 سال هم قانون تغییر نکند، همچنین دولت منابعی را که می گیرد به عنوان کمک دریافت کند تا هرجور صلاح دید خرج کند و کنترل نشود و در آخر اینکه، سقف درآمد نباید مشخص شود، زیرا ممکن است دولت نتواند آن میزان را کسب کند.

پس از آن سخنان رئیس جلسه گفت که کمیسیون سخنان رئیس جمهور را بررسی کند که ما اعتراض کردیم و گفتیم این کار غیرقانونی است، زیرا ماده ای در کمیسیون برای بررسی نمانده است. اما چانه زنی ها باعث شد تا خواسته های رئیس جمهور تا حد امکان تامین شود؛ بدین ترتیب که ایشان به مقام معظم رهبری پناه بردند و ایشان فرمودند « مساعدت ممکن» انجام شود. من هم گفتم که «مساعدت ممکن» یعنی اینکه قانون رعایت شود و راه کمک این است که  قانون به دولت ابلاغ شود و سپس دولت در قالب یک لایحه دو فوریتی درخواست اصلاح لایحه را بدهد که ما هم انجام می دهیم. در همین حین دولت درخواست استرداد لایحه را داد، در حالی که وقتی کلیات تصویب شده است، استرداد فقط با رای مجلس ممکن است که نمایندگان رای ندادند.

- آقای دکتر! در همان ابتدای بررسی لایحه، به چه نکاتی در آن برخورد کردید؟


کمیسیون ویژه وقتی کار بررسی لایحه را آغاز کرد، مشاهده کرد که این لایحه چند اصل قانون اساسی و چند قانون مادر را نقض می کند؛ از جمله اصل 53 قانون اساسی که حکم می کرد، درآمدهای دولت باید به خزانه واریز شود و بر اساس قانون برداشت و خرج شود که این اصل در لایحه نقض می شد و دولت می گفت که صندوقی را ایجاد می کنم که هرچه درآمد به دست می آید به آن واریز شود و هر طور دولت صلاح دید خرج  کند. یعنی درآمد و هزینه آن در بودجه سالانه کل کشور نمی آمد. که با اصل 53 نمیخواند.

آن لایحه، اصل 55 قانون اساسی یعنی نظارت مجلس از طریق دیوان محاسبات را نیز نقض می کرد، چرا که بر اساس آن تمام ردیف های هزینه ای و ردیف اعتبار آنها باید مشخص شود. ولی تشکیل صندوق به آن شکل نمی گذاشت.

در جای دیگر لایحه هم تعیین مالیات در اختیار دولت گذاشته شده بود که اصل 51 قانون اساسی را نقض می کرد، زیرا در این اصل وضع مالیات به عهده مجلس شورای اسلامی گذاشته شده بود.

قانون کار و قانون مدیریت خدمات کشوری نیز که دو قانون مادرند، در این لایحه نقض شده بود، چون میخواستند در مدت اجرای قانون دستمزدها وحقوق را منجمد کنند

دولت می گفت من می خواهم ظرف سه سال تمام قیمتهای انرژی را حداقل به فوب خلیج فارس برسانم، یعنی می توانم از آن بالاتر هم برسانم و در صورت تمایل مالیات هم به آن وضع کنم. همه درآمدها هم در یک صندوق که در بودجه سالانه نمی آید واریز می شود و به 70 درصد مردم هم کمک نقدی می کنم و مقداری هم پول به تامین اجتماعی، صنعت و کشاورزی اختصاص می دهم. همچنین در طول این مدت ماده 41 قانون کار ملغی الاثر می شود. بر اساس آن ماده هر سال بر اساس افزایش تورم حقوق کارگران باید بالا برود و لذا حقوق کارگران بر اساس این پیشنهاد دولت منجمد می شد. قانون خدمات کشوری هم منجمد می شد. بدین ترتیب صندوق زیر نظارت مجلس قرار نمی گرفت، تصحیح قیمت های انرژی ممکن بود در مدت یکی، دو سال انجام شود و شوک شدید وارد می شد، یارانه بطور نقدی به 70 درصد کشور پرداخت می شد و حقوق اسمی کارگران و کارمندان منجمد می ماند.

در نتیجه ما بطور دربست نمی توانستیم با لایحه موافقت کنیم، علاوه بر این، در آغاز بررسی، دیدیم که وزرا اطلاعات کافی ندارند و مثلا آقای بهبهانی وزیر راه و ترابری وقت که به همراه مشاور خود به مجلس آمده بود تا تاثیر افزایش قیمتها در بخش راه را گزارش کند، بخش حمل و نقل را توضیح داد، اما وقتی من از او پرسیدم که اجرای این قانون در بخش راه چه اثری می گذارد؟ تازه متوجه قضیه شد و گفت که ما اصلا فکر این موضوع را نکرده بودیم و باید آن را محاسبه کنیم.

- یعنی به نظر شما آن لایحه با مشورت وزارتخانه های مربوط  تدوین نشده بود؟

اینگونه به نظر می رسید.

آقای فتاح وزیر نیرو را هم دعوت کردیم و از او سوالاتی کردیم؛ من پرسیدم که اگر قبوض برق 5 یا 10 برابر شود، تعداد کسانی که قبض خود را پرداخت نمی کنند تا چه میزان افزایش می باید؟ او پاسخ داد: خیلی زیاد می شود. باز هم پرسیدم اگر مردم مناطق فقیرنشین تصمیمی بگیرند که قبوض را پرداخت نکنند، شما می توانید کاری کنید؟ او گفت که خیر! این سوال و جواب کردن وزرا به رفع مشکلات کمک می کرد و نشان داد، بر خلاف سخن آقای احمدی نژاد، مقدمات کار آماده نیست. البته در مورد اصل کار اتفاق نظر وجود داشت و سعی داشتیم میان دولت و مجلس نقاط مشترک برای همکاری بیشتر بیابیم.

- اکنون که نگاهی به لایحه اولیه می اندارید، فکر می کنید که خود دولت هم به اندازه مجلس، در لایحه تعمق کرده بود؟


من فکر می کنم دولت کم کار نکرده بود و آقای احمدی نژاد وقت جدی می گذاشت و نمی توان تخطئه کرد. اما سطح کارسناسان دولت و مجلس را هم باید مقایسه کرد. روش آقای احمدی نژاد اینگونه است که تصمیمی را می گیرد و سپس دلایل برای آن جمع می کند، نه اینکه از مقدمه شروع  کند. در این مباحثات هم صحت استدلال ما مشخص شد، ولی چون بخاطر شرایط سیاسی کشور، فشار دولت بیشتر بود، حرف خود را پیش برد.

وقتی قانون تصویب شد، تمام خواستهای دولت در آن بود و هیچ حرفی از 40 هزار میلیارد تومان  درآمدها نبود و رقم تعیین شده(10، 20 هزار میلیارد) مورد اعتراض قرار نگرفته بود. اما یکباره گفتند که سال 89 سال دوم اجرای قانون است و لذا 40 هزار میلیارد باید درآمد تعلق گیرد. ما گفتیم که چرا سال دوم؟ آنها پاسخ دادند، همین که در سال 88 از مردم اطلاعات خانوار را درخواست کردیم، اجرای قانون بوده است. این حرف را مجلس نپسندید و در کمیسیون تلفیق بودجه 89 هم همان رقم 20 هزار میلیارد تومان تصویب شد. تا اینکه آقای احمدی نژاد در جلسه غیرعلنی مجلس حضور یافت گفت که با این رقم، قانون قابل اجرا نیست. دلیل این درخواست هم آن بود که آنقدر باید به مردم پول بدهیم تا خوشحال شوند و به اجرای طرح کمک کنند.

- مثل سفرهای استانی...


بله، البته اینها هم جنبه های مثبت دارد و هم منفی.
ایشان می گفت که  10 هزار میلیارد تومان را که 50 درصد کل درآمد مصوب و سهم خانوارهاست نمی توان بین همه آحاد ملت تقسیم کرد چون مقدار قابل توجهی نیست و بقیه هم برای اصلاح ساختار تولید هم کفاف نمی دهد. ما هم جواب دادیم که برای نیل به این هدف قیمتها خیلی باید بالا بیاید و با احتساب مالیاتها تا 52 هزار میلیارد تومان بالا می رود که این به مصلحت نیست و بنده، نادران و مصباحی مقدم مخالفت کردیم. در جلسه غیرعلنی هم رقم مورد نظر دولت رای نیاورد. حتی احمدی نژاد در مجلس ماند و لابی سنگینی را انجام داد تا در جلسه علنی رای بیاورد، اما این اتفاق نیفتاد.

تا اینکه در 28 اسفندماه رئیس جمهور طی یک مصاحبه تلویزیونی به اقتصاددانان مجلس اهانت کرد و گفت که من این قانون را اجرا نمی کنم. واضح است که این سخن در منطق دین و جمهوریت صحیح نبود، چون وی مجری قانون است. در حالی که می توانست اجرا کند، اما اصلاحیه هم به مجلس بیاورد. در پی آن بنده و آقایان مصباحی مقدم و نادران پاسخ دادیم و برای مناظره اعلام آمادگی کردیم.

- پس از آغاز سال جدید هم رئیس جمهور موضوع 40 هزار میلیارد تومان را مطرح کرد...


در ادامه احمدی نژاد نامه ای را برای لاریجانی فرستاد و  سوال کرد که آیا عوارض و مالیات جزو رقم مصوب درآمد هست و نیز 20 هزار میلیارد تومان مربوط به همه سال است یا چند ماه آن؟ ضمن آنکه مصوبه را دارای مشکلات فروانی خواند. در ادامه لاریجانی از مصباحی مقدم استفسار کرد. در صورتی که باید این استفسار به امضای 15 نماینده می رسید، سپس فوریت آن تصویب می شد و به کمیسیون می آمد و نتیجه به صحن می آمد و رای گرفته میشد. اما لاریجانی برخلاف قانون آن را به کمیسیون فرستاد و 7 نفر از اعضای کمیسیون به اضافه ابوترابی جلسه گذاشتیم تا به دولت کمک شود، من هم گفتم راه کمک این است که قانون را اجرا کند و سپس اصلاحیه بفرستد، زیرا نباید اقتدار قوه مقننه شکسته می شد و قانون نقض می شد. پس از آن جلسات مصباحی مقدم در قالب «نامه» پاسخ لاریجانی را داد که دلخواه دولت بود. در حالی که در قانون هدفمند کردن، عوارض و مالیت جزو آن مبلغ بود و قانون مالیات بر ارزش افروده هم  همین را الزام میکرد. همچنین رقم 20 هزار میلیارد تومان برای کل سال بود. در حالیکه کمیسیون آنرا خالص از عوارض و مالیات خواند و برای هر مدتی که دولت بخواهد. ولی من ایراد گرفتم زیرا مخالف نص صریح قانون بود و روش هم غیرقانونی بود. احمدی نژاد هم که همان پاسخ را میخواست اکنون بر خلاق قانون، مالیات و عوارض شهرداری ها را نمی دهد و 20 هزار میلیارد تومان را هم از آذرماه حساب کرد. فرق قضیه در این است که اگر کسب درآمد 20 هزار میلیارد تومانی را طبق نص قانون برای یک سال بگیریم قیمت حاملها x درصد بالا میرود ولی اگر همان درآمد را بخواهیم در 4 ماه (آذر تا اسفند) کسب کنیم x3 درصد باید گران کنیم. بالاخره به ترتیب جز در مورد دوره اجرا ، منجمد کردن حقوق گارگران و کارمندان و صندوق، مجلس در بقیه خواست های دولت کوتاه آمد.

- از آن زمان تاکنون، روند اجرایی شدن هدفمند مردن یارانه ها را چقدر مطابق با انتظار خود می دانید؟


البته من پس از اتمام کار در 7 اردیبهشت ماه  1389طی نامه ای به احمدی نژاد سه پیشنهاد را برای اجرای قانون دادم و از آن روز تاکنون هیچ مصاحبه ای در این موضوع انجام ندادم و علت آن هم این بود که مخالف با برخی مصوبات قانون بودم و  اگر بیان می کردم، تضعیف دولت تلقی می شد. اکنون هم دولت خود را موفق می پندارد، در حالی که در دو موردی که ذکر کردم کارش غیر قانونی است و مجلس هم شریک است.

البته در شرایط فعلی یک کار را خوب انجام داد؛ توانست با فضاسازی روانی از آثار روانی تصمیم کم کند یا لااقل آن را به تاخیر اندازد. ولی کارهای نامطلوب هم انجام داد؛ از منابع غیرقانونی به خانوارها پول تزریق کرد، سهم صنعت را نداد و در جلسات خصوصی گفتند اینکه ما گازوئیل را بجای 350 تومان،150 تومان کردیم، خودش کمک بوده است. همچنین مبلغ پرداختی به خانوار تناسبی با افزایش قیمتها ندارد و از آن بیشتر است. در تنیجه دولت کسری بودجه می آورد و آخر سال نمی تواند تنخواه را جبران کند. بخشی از منابع را هم از توانیر و شرکت گاز برداشت کرده که برای جبران آنها در لایحه بودجه سال 90، 4 هزار میلیارد تومان یارانه برای توانیر پیش بینی کرده است، در حالی که قرار بود یارانه ها کم شود.

در اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها همچنین به شکل کاملا امنیتی به تولیدکنندگان فشار وارد آمد تا تولیدکنندگان قیمتها را بالا نبرند. مثلا یک مقام بلندپایه دولت، اعضای اتاق بازرگانی و صنایع و معادن را جمع کرد به آنها گفت که همه بسته های سیاستی ما آماده است، زندان هم آماده است! من فکر نمی کنم در تاریخ ایران چنین حرفی سابقه داشته باشد و بعد از انقلاب حتما سابقه نداشته و قبل از آن هم تا جایی که اطلاع دارم، به عوامل اقتصادی از این حرفها نمی زدند که با تهدید زندان به همکاری وادارشان کنند.

یا مثلا در یکی از شهرهای بزرگ سنگبر ها را احضار کرده بودند و گفته بودند که نباید قیمت سنگ را بالا ببرید و در عین حال، حق ندارید کار را تعطیل کنید. در یکی دیگر از شهرها هم این اتقاق افتاد. اگر قرار است با گزمه و وزارت اطلاعات کار اقتصادی کنیم، کار افتخارآمیزی نیست، ضمن آنکه واردات بی حساب و کتاب هم آغاز شد. یعنی با فشار امنیتی مانع انعطاف قیمت تولیدکنندگان شدند و دست به واردات بی رویه نیز زدند که قطعا تولید آسیب می بیند دوام نحواهد  داشت.

- فکر نمی کنید ملاحظات به گفته شما سیاسی، از سوی مجلس باعث اینگونه رفتارها شده است؟


من با این ملاحظات خیلی موافق نبوده و نیستم. اما از ابتدا تعداد کمی بودیم که مقاومت می کردیم.

- پس اینکه گفته می شود فقط این دولت جرأت کرد یارانه ها را هدفمند کند، به خاطر برخورداری از این ابزارها بود؟


این دولت با دولتهای قبل در «جسارت» تقاوت دارد و علاوه بر برخورداری از ابزارها، در شدت تلاش و در فضاسازی هم قوی تر از دولتهای قبلی عمل می کند. ما اگر گفتیم یارانه ها باعث اعوجاج در توزیع منابع می شود، در مقابل کنترل قیمتها در برخی کالاها، از سر زور هم علامت غلط دادن است  و دوام ندارد. لذا باید منتظر افزایش قیمتها و نیز تورم انتظاری باشیم. بنابراین باید دولت خود را برای دوران سخت احتمالی آماده کند.

دولت برای بودجه سال 90، 62 هزار میلیارد تومان درآمد حاصل از هدفمند کردن پیش بینی کرده است که اگر این رقم تصویب شود به معنای گرانی شدید حامل های انرژی و آب است و لذا با آن مخالفم و دولت سال آینده باید گزارش دهد که تا الان از گرانی ها چه درآمدی کسب کرده و چقدر خرج کرده است تا بدانیم گام بعدی چگونه است.

- با این حساب برداشت و پیش بینی کلی تان از هدمند کردن یارانه ها برای سال آینده چیست؟


الان جمع بندی ندارم، زیرا دولت اطلاعات در اختیار نگذاشته، البته در هنگام بررسی بودجه بعضی از اطلاعات را ناچار است بدهد.

- آقای توکلی! در سال 89 علاوه بر قانون هدفمند کردن یارانه ها، در برخی موضوعات دیگر مانند ابلاغ آیین نامه های داخلی دولت به مجلس و برنامه پنجم هم شاهد تنش بین دو قوه بودیم، فکر می کنید دلیل ریشه ای این اختلافات چیست؟


سیری که از هدفمند کردن یارانه ها بیان شد بخوبی آشکار می کند که آقای احمدی نژاد وقتی به تصمیمی می رسد نظر دیگران برای او مهم نیست و فکر می کند هرچه خوش می گوید باید اجرا کند و نجاتبخش است و هرکس هم که با آن مخالفت کند و راه دیگری ارائه دهد، قابل قبول نیست و مثلا همین که الان بر خلاف قانون اصرار دارند حقوق کارگران را ثابت نگه دارند و حقوق کارمندان را هم چندان ارتقاء نداده اند همان ماده 13 لایحه است که مجلس رد کرد.

این روحیه تکروانه و مستبدانه ای که ایشان دارد، اشکال در رابطه با مجلس ایجاد می کند. ایشان احساس می کند هرچه دولت تصمیم می گیرد، همه باید اجرا کنند و این صفت بسیار بدی است. وقتی رئیس جمهور به موضع خود اصرار می کند، در حالی که قانون اساسی وضع شده تا قوا با هم کار کنند نه پیکار، اگر مجلس هم بر موضع خود پافشاری کند دود آن به چشم مردم می رود و لذا بخشی از ملایمت مجلس قابل دفاع است، ولی به نظر من ملایمت مجلس از حد گذشته است و در انجام وظایف کوتاهی می کند. زیرا دولت سالی چندین قانون را نقض می کند. نمونه آخر آن انتصاب سرپرست برای سازمان ملی جوانان است، در حالی که این سازمان و سازمان تربیت بدنی توسط مجلس ادغام و تبدیل به یک وزارتخانه شده اند. یعنی به قانون اعتنا ندارند. در حالی که دولت به تبعیت از قانون قسم خورده و حق خوب و بد کردن آن را ندارد، اما به این قسم پایبند نیست. البته مجری حق دارد قانون را مضر بداند و برای اصلاح، تغییر یا توقف قانون به مجلس درخواست دهد تا مجلس با حسن ظن نظر دولت را تامین کند.

مجلس هم در مقابل ابزار سوال و استیضاح را دارد، اما این مجلس را بدلیل باج دادن و خریدن نمایندگان ضعیف می بینم. یعنی توقعات نمایندگان را گرو کشی می کنند و با جلب رای گرو را آزاد می کنند. لذا این ضعف طرفینی است و عمده تقصیر از دولت است، زیرا امکانات در درست اوست و اگر نماینده ای با او همراهی کرد به مشکلات حوزه انتخابیه اش رسیدگی می کند یا بالعکس. برخی نمایندگان هم استخوان دار نیستند که تحت تاثیر قرار نگیرند، در نتیجه در برخورد با دولت ضعیف هستند.

البته یک واقعیات داخلی و خارجی هم هست که آقای احمدی نژاد زیرکانه از آنها برای پیشبرد اهدافش استفاده می کند. زیرا ما اکنون بدلیل خیانت بازندگان انتخابات 88 گرفتار شرایط شبهه امنیتی هستیم که در آن افرادی که بزرگوار تر هستند، از اختلاف کوتاه می آیند. فشارها و تحریم ها هم وقتی زیاد شود، اتحاد مهم تر می شود، زیرا اگر دو طرف به کشمکش ادامه دهند، طناب پاره می شود.

خودم فکر می کنم حتی با لحاظ این شرایط مجلس بخوبی با دولت برخورد نکرده است.

- اکنون شاهد هستیم که جناح جدیدی درون اصولگرایان شکل گرفته است و ظاهرا قصد دارد که در انتخابات های آتی حضور فعال داسته باشد. فکر می کنید که این جناح جدید چقدر موفق شود و اصولا چه میزان پایگاه سیاسی و اجتماعی دارد؟


جریان تمامیت خواهی در دولت حضور دارد که افکار انحرافی هم دارد و درصدد هستند بدون درنظر گرفتن منافع ملی موضع گیری های خاصی بکنند و در درجه اول بر مجلس مسلط شوند که در این صورت زمینه برای انتخابات ریاست جمهوری هم برایشان هموار می شود و فکر می کنند این اتقاق می افتد. اما ما تلاش می کنیم هرچه بیشتر اصولگرایان متحد شوند و گروه منحرف سوا شوند.

- پس با این حساب تدوین منشور اصولگرایی توسط جامعیتین هم در این راستاست...


این کار تلاش اصولگرایان قدیمی برای این است که وحدت حفظ شود، ولی حدس می زنم این گروه تمامیت خواه منحرف اجازه نمی دهد این اتفاق بیفتد.

- شواهدتان برای این پیش بینی چیست؟   


شواهد من اطلاعاتی است که چون اثباتش ممکن نیست، اما برای خودم روشن است، از گفتن آن معذورم. ولی اجمالا عرض می کنم که نظرم این است.

- پس فکر می کنید این  جریان که آن را انحرافی و تمامیت خواه خواندید در سال پیش رو همچنان جلو برود...


نمی دانم! زیرا عوامل مختلفی در شرایط ساال آینده دخیل است. زیرا رفتار احمدی نژاد قابل پیش بینی نیست و علاوه بر آن سرنوشت قیام های منطقه مشخص نیست، برخورد آن جریان منحرف، میزان آگاه شدن جریانات مذهبی نسبت به آنها، کارهای جریان فتنه گر و ادامه حرکات ایذایی آنها نیز نامشخص است. لذا قدرت پیش بینی سال آینده را ندارم.

- در زمینه تعامل دولت و مجلس چطور؟


خوشبین نیستم! اگر احمدی نژاد به این رفتارهای خود ادامه دهد که به احتمال زیاد اینطور است، کشمکش بالا می گیرد...

- به چه شکل؟ مثلا در قالب استیضاح؟ زیرا پس از نامه احمدی نژاد به نمایندگان تاکنون 2،3 استیضاح انجام شده یا در دستور کار است.


نمی دانم. متاسفانه نمی توانم پیش بینی کنم. من تلاش می کنم که اولا؛ اتحاد اصولگرایان بیشتر شود و و ثانیا؛ با توجه به ضرورت وجود اقلیت سالم وفادار به نظام از اصلاح طلبان، آنها را تشویق می کنم که کار کنند و در صحنه حاضر باشند.

- پس فکر می کنید باید فرصت حضور به اصلاح طلبان داد.


همه اصلاح طلبان یکدست نیستند، گروهی مانند اکثر کسانی که در مجلس حاضرند، گرچه دیر، از جریان وابسته به غرب اعلام برائت کردند که باید کمک کنیم هرچه بیشتر موضع بگیرند و فعالیت داشته باشند. اگر خیال کنیم با حذف اینها کار درست می شود، این یک ظلم است که آثار خود را خواهد داشت و باعث می شود که ما اصولگرایان به جان همدیگر بیفتیم. بعضی از اصلاح طلبان به مراتب متدین تر و وفاداتر از بعضی افراد به اصطلاح اصولگرا در دولت و مجلس هستند.

- فکر می کنید در انتخابات مجلس شرکت کنند؟


فکر می کنم افرادی که در مجلس هستند یا مشابه آنها شرکت کنند.

- پیش بینی می کنید با محوریت چه افرادی حضور یابند؟


اینها بستگی به آینده دارد.


منبع: سایت الف