۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

نقدی بر نظام جمهوری اسلامی ایران

در فضای تیره و تار این روزها ، بیشتر اخبار مایوس کننده در خبرها گزارش می شود و موجی از نا امیدی آدمی را فرا می گیرد. لازم است در راهی که می رویم هر از چند گاهی بایستیم و بدور از هیاهو ها نقاط ضعف و قوت خود را سبک و سنگین کنیم تا بدانیم به چه بایستی برسیم. برای این منظور افکارم را روی هم می ریزم تا بتوانم موفقیتها و شکستهای نظام جمهوری اسلامی را بررسی کنم. شاید بعضیها سریع بگویند که موفقیتی وجود ندارد و در مقابل عده ای نیز بگویند چی شکست ؟ هرگز!
اما خوب من نظر خودم را می گویم، داوری اش با شما:

موفقیتها:
1- اگر از یک موفقیت بتوان برای این نظام نام برد می توان از فراگیری سواد آموزی بخصوص در میان خانمها یاد کرد. خیلی از خانواده ها بخاطر اعتقاداتشان قبل از انقلاب مخالف تحصیل بطور عموم و تحصیل دختران علی الخصوص بودند. این روند بعد از انقلاب خیلی بهبود پیدا کرد تا اینکه همانطور که می دانید داوطلبان دختر کنکور بیش از پسران شدند. اثرات اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی آنرا سالها بعد خواهید دید. طبق آمار نرخ با سوادی از 15 درصد در سال 1335 به 84 درصد در سال 1385 رسید.

2- دومین موفقیت این نظام به لحاظ شاخصهای بهداشتی است. برای مثال امید به زندگی در سال 1335 حدود 5/37 سال بود که در سال 1380 به حدود 70 سال رسید. این مسئله را در شاخصهای دیگر مثل درصد مرگ و میر کودکان هم می توان دید.

3- رشد شهرنشینی که از 32 درصد در سال 1335 به 68 درصد در سال 1385 رسیده است. تاثیرات عمیق فرهنگی این تغییر ساختار را سالها بعد خواهید دید. هر چند این پدیده ای است که در ایران به هر صورت اتفاق می افتاد و من نمی دانم می شود از آن بعنوان موفقیت اختصاصی یاد کرد یا نه.

شکستها:
1- بزرگترین شکستی که می توان از آن یاد کرد شکست در حیطه اخلاق می باشد. چیزی که نظام خود را طلایه دار آن معرفی می کند. شاید آمار یا شاخص بخصوصی در این زمینه وجود نداشته باشد اما تجربیات روزمره همه ما نشانگر آنست. پایه های اخلاق در کشور بشدت دارد متزلزل می شود. اخلاق در حوزه های اجتماعی (هنر ، ورزش ، خانواده) ، سیاسی (مطبوعات، سخنرانی ها ،محاسبه و ارایه  آمارهای نادرست و ...) و اقتصادی ( کلاهبرداری، چک های برگشتی ، دعاوی مالی و...) با انحرافات و مشکلات زیادی روبروست. از مهمترین معزلات اخلاقی جامعه می توان به عادی شدن دروغگویی، عدم مسئولیت پذیری، تهمت و افترا،ریا کاری مفرط، راحت طلبی، حسادت و مهمتر از همه عدم مناعت و عزت نفس اشاره کرد. در این مورد نه تنها مسئولان مرتبط با میلیاردها تومان بودجه ای که در اختیار دارند بایستی پاسخگو باشند بلکه همه ما به عنوان انسان مسئول می باشیم. بهانه تهاجم فرهنگی یک استدلال پیش پا افتاده و غیر قابل پذیرش در این زمینه می باشد.

2- دومین شکست کشور در حوزه اقتصاد می باشد. در حالیکه مسئولان بخاطر دشمنی های افراطی خود از تجربیات بین المللی، دایم به ایراد گیری از علوم اقتصادی می پردازند، هنوز چیزی جایگزین آن نکرده اند. مهمترین مشکل نظام در این بخش دید سیاسی ، امنیتی و ایدئولوژیک مفرط به قضایاست.  این حوزه تنها جایی است که با سخن گفتن کار درست نمی شود. قطعا بایستی درست تصمیم گیری و اجرا کنید تا درست نتیجه بگیرید. دولت عملا بخاطر تحریم بهره ابزار های کنترل آنرا از دست خود خارج کرده است. همچنین بعلت دید سیاسی و امنیتی عملا بهبود فضای کسب و کار از برنامه خارج شده است. دخالت دولت در قیمت گذاریها و تصمیم گیریهای نهاد های اقتصادی به اوج رسیده. بزرگی دولت در فعالیتها و انحصارات اقتصادی، رقابت نهادهای دولتی با نهادهای خصوصی اقتصادی و فساد و سوء استفاده اداری از قدرت و عدم انگیزه در بهبود اوضاع این مشکلات را به گره کور بدل کرده است. تبدیل شدن بانک مرکزی بعنوان قلک دولت عملا توانایی آنرا در کنترل تورم از بین برده است. همان دید سیاسی عملا شایسته سالاری را در کشور از بین برده و فرار مغزها و سرمایه را به ارمغان آورده است.
تمام این مسایل نظام را در رسیدن به اهداف اقتصاد کلان (اشتغال ، تولید داخلی ، تجارت بین الملل و کنترل قیمتها) ناتوان کرده است. از بزرگترین ایرادهای نظام در این زمینه عدم اعتماد به مردم می باشد. دولت قطعا به این مسئله فکر می کند که اگر مردم آزادی و قدرت اقتصادی بیابند آنگاه چگونه بایستی اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود را پیگیری کند. در نهایت به جای چاره جویی ، دولت به تغییر فرمولهای محاسبه و ارایه آمارهای نادرست روی آورده است.

3- سومین ایراد و شکست نظام در ارتباطات بین المللی می باشد. سوء ظن بیش از حد و توهم توطئه دایی جان ناپلئونی، ارتباطات بین المللی کشور را با مشکل مواجه کرده است. این مشکلات بخصوص از کانال محدود کردن همکاریهای مشترک علمی ، تجاری و مالی بسیارآزار دهنده می باشد. بدون شک تحرکات جاسوسی در همه جای دنیا وجود دارد. جاسوسی چینیها از امریکاییها در این زمینه مثال زدنی است . اما علی رغم در گیری های لفظی هیچوقت باعث محدودیت ارتباطات بین المللی هیچ کشوری نگردید. یادمان نرود هم اکنون هند بهترین ارتباط را با انگلیس که استعمارگرش بوده است دارد. این سوء ظن باعث شده تا ایران یکی از سخت ترین کشورها برای ویزا گرفتن باشد که در نتیجه کشورهای دیگر نیز در این زمینه تقابل به مثل می کنند. درگیری های ایدئولوژیک و شبه کمنیستی با غرب نیز مزید علت شده است و بزرگترین تناقض را برای کشور ایجاد کرده است. بطوریکه وقتی در داخل کشور دوستی با یک کمنیست سوء سابقه ایجاد می کند، در سطح ملی بزرگترین دوستان ایران را کشورهای بلوک چپ تشکیل می دهند.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر