۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

ايرانيان باهوش‌ترين مردم جهان نیستند

بهتره این غرور و تعصب بی دلیل را کنار بیاندازیم و دوباره راجع به رفتارهایمان فکر کنیم.

اینکه ايرانيان باهوش ترين مردم جهان " هستند در سال هاي گذشته تقريبا تبديل به ضرب المثلي معروف ميان ايرانيان شده است ، اما اين در حالي است كه اگر نتايج تحقيقات انجام شده در اين باره توسط دانشمندان انجام شده ، مطالعه شود ابطال اين گزاره ثابت مي شود .

در واقع طبق تخقيقات علمي دانشمندان ما ايراني ها نه تنها گل سر سبد هوش در دنيا نيستيم بلكه جايگاهي متوسط در جهان داريم و ميلياردها نفر در جهان ضريب هوشي بالاتري از ما دارند .


"ريچارد لين " روانشناس و استاد ۸۱ ساله دانشگاه اولستر بريتانيا در كتابي كه در سال ۲۰۰۶ انتشار داد نتايج تحقيقات خود را در اين باره منتشر ساخته است .


وي كه متخصص مطالعه بر روي تاثير دو متغير " نژاد " و " هوش " بر روي يكديگر است ، در كتاب خود وضعيت ضريب هوشي مردم جهان را با توجه به نژاد بررسي كرده و به اين نتيجه رسيده كه باهوش ترين مردم جهان با ضريب هوشي ۱۰۵ و بالاتر مردم كشورهاي شرق آسيا ( چين ، كره شمالي و جنوبي و ژاپن ) هستند .


در رده مياني كشورهاي اروپايي ، روسيه ، آسياي مركزي و قفقاز و حتي مغولستان قرار مي گيرند كه متوسط ضريب هوشي آنها ۹۰ تا ۱۰۰ است .


ايرانيان به همراه تمامي كشورهاي خاورميانه و شمال آفريقا ، هند ، پاكستان و كشورهاي آسياي جنوبي و نيز دو قاره آمريكاي شمالي و جنوبي در رده مياني يعني با ضريب هوشي ۸۵ تا ۹۰ قرار مي گيرند.


جايگاه چهارم از آن كشورهاي آفريقايي است كه ضريب هوشي آنها ۷۰ تا ۸۰ است و مردم اقيانوسيه ( استراليا ) و كشور آفريقايي بوتسوانا ، با دارا بودن كمترين ميزان ضريب هوشي يعني ضريب هوشي ۶۰ تا ۷۰ در آخرين رده قرار مي گيرند.


همچنين در تحقيقات پروفسور لين مشخص شده است كه متوسط ضريب هوشي مردم دنيا رو به كاهش است . متوسط ضريب هوشي مردم جهان در سال ۱۹۵۰ بالاي ۹۱ بوده است ولي تحقيقات پروفسور لين نشان مي دهد كه اين ضريب در سال ۲۰۵۰ به ۸۶ كاهش خواهد يافت.


دلايل اين امر مي تواند متعدد باشد اما پيشرفت تكنولوژي و وابستگي به ماشين و تكنولوژي هاي مدرن به جاي حفظ كردن و استفاده از مغز ، مي تواند يكي از دلايل كم كاري مغز انسان ها باشد. 
 

۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

آخرين نتايج بررسي‌هاي كميسيون انرژي مجلس از انفجار در مجتمع بنزين سازي پالايشگاه آبادان

رئيس كميسيون انرژي مجلس : برداشت ابتدايي كميسيون انرژي درباره حادثه رخ داده، اين بود كه اقدام زود رس براي افتتاح پروژه، منجر به اين حادثه شده است.
ادامه مطلب را از سایت الف بخوانید.

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

چرا احترام به قوانین اسلام کمرنگ می شود؟

  1. چون مدعیان امر خودشان آن قوانین را رعایت نمی کنند و به آن ایمان ندارند.
  2. همان هایی را هم که معتقدند بصورت انتخابی و دلبخواه است . مثلا در امر حجاب ، برای خانمهای مسن در قرآن آمده که اجباری نیست  (سوره 24 آیه 60 ) و همچنین برای خانمهای غیر مسلمانان نیز چیزی نیامده، برای مردها نیز فقط پوشش عورتین  آمده ، اما آستین کوتاه، شلوارک و ... را به دلخواه خود حرام کرده اند یعنی حلال خدا را حرام می کنند.
  3. کارهای نادرست را ترویج می دهند: مثلا در مورد مداحی و شاعری داریم :    
و شاعران را گمراهان پيروى میكنند(224)آيا نديده‏ اى كه آنان در هر واديى سرگردانند(225) و آنانند كه چيزهايى میگويند كه انجام نمیدهند(226) سوره شعراء
پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :از سستى يقين است كه با به خشم آوردن خداوند متعال ، مردم را خشنود گردانى و براى روزيى كه خداوند متعال به تو داده است آنان را مدح و ثنا گويى و براى آنچه كه خداوند به تو نداده ‏است ، مردم را مذمت كنى .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :از مدح و ستايش بپرهيزيد ، كه آن سر بريدن است.

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :دوسـت داشتن مـدح و ثـناى مـبالغه‏ آميـز (ممدوح را) از دين كور و كر میسازد و خانه‏ ها را (از اهلش) خالى میكند .

امام على عليه‏ السلام :اى مردم ، بدانيد كه هر كس از سخن دروغ و ناحقّ درباره خود رنجيده شود ، خردمند نيست و هر كس از مدح و ثناى نادان درباره خود خوشحال شود ، فرزانه نيست .

امام على عليه ‏السلام :از كـسى كه تـو را بـی جهت مدح و ستايش میكند ، پرهيز كن ؛ زيرا زود باشد كه بی جهت نيز (توسط او) بی حرمت و بی آبرو شوى .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :هر كس حكمران ستمگرى را مـدح گـويد و از سرِ چشمداشت به او ، خود را در برابرش خفيف و خوار گرداند ، همسفر او به سوى آتش باشد .

امام على عليه‏ السلام ـ در دعا ـ : خدايا! تو سزاوار ستايشِ زيبا و شمارشِ نعمت‏هاى بی پايانى. اگر آرزو شوى ، بهترينِ آرزو شده‏ اى و اگر به تو اميد بسته شود ، بهترين كسى هستى كه بدو اميد بسته میشود.
خدايا! تو به من توانِ بيان دادى و من با آن غير از تو را نمی ستايم و كسى جز تو را ثنا نمی گويم و آن را متوجّه كان‏هاى ناكامى و محروميت و جايگاه‏هاى شك و بی اعتمادى (مخلوقات) نمیسازم .
تو زبانم را از ستودن آدميان و ثناگويى بر آنان ، كه خود ، دستْ پرورده و آفريده ‏اند ، باز داشتى. خدايا! براى هر ثناگويى، بر آن كه ثنايش گويد، پاداشى و دِهِشى است و من به تو اميد بسته‏ ام كه راهنما بر اندوخته ‏هاى رحمت و گنج‏ هاى آمرزشى.
خدايا! در پيشگاه تو كسى ايستاده است كه تنها تو را يگانه مى‏ داند ، و يكتايى ، ويژه توست، و غير از تو را سزامند اين مدح و ستايش‏ ها نمى‏ داند. مرا به تو ، چنان نيازى است كه تنها فضل تو آن را مى‏ تواند جبران كند و تنها بخشش تو مى‏ تواند آن را بزدايد . پس، اينك كه در پيشگاه تو ايستاده‏ ايم، خشنودى ‏ات را به ما ارزانى فرما و ما را از دست دراز كردن به سوى غير خودت ، بى نياز گردان، كه بى‏ گمان ، تو بر هر كارى توانايى .

و در مورد دروغگویی آنرا حرام نمی دانند در حالیکه داریم
پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : مؤمن به هر خصلتى خوى مى‏ كند ، امّا به دروغگويى و خيانت خوى نمى‏ گيرد .
امام على عليه‏السلام :(نشانه) ايمان ، اين است كـه راسـتـگويى را هر چند به زيان تو باشد بر دروغگويى ، گرچه به سود تو باشد ، ترجيح دهى .  
امام على عليه‏ السلام :دروغگويى زياد ، دين را تباه و گناه را بزرگ مى‏ گرداند .
امام على عليه‏ السلام :دروغگوبا دروغگويىِ خود سه چيز به دست مى‏ آورد : خشم خدا را نسبت به خود ، نگاه تحقيرآميز مردم را نسبت به خود و دشمنى فرشتگان را نسبت به خود .
امام على عليه‏ السلام :اعتياد به دروغگويى ، فقر مى‏ آورد .
منبع احادیث : سایت شهر حدیث

شش پارادوکس در ایران

1-هيچ کس کار نمی کند، اما تمام برنامه ها اجرا می شود.
2-تمام برنامه ها اجرا می شوند، اما بازار راکد است.
3-بازار راکد است، اما هيچ کس گرسنه نيست.
4- هيچ کس گرسنه نيست، اما همه نا خوشنودند.
5-همه ناخوشنودند، اما هيچ کس شکايتی ندارد.
6-هيچ کس شکايتی ندارد، اما زندان ها پر است.

۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

اسلام ایرانی و اسلام عربی

از اکبر گنجی

اسلام و تشیع کنونی همان نیست که در ابتدأ وارد ایران شد.این برساخته های تاریخی، به مرور بزرگ و بزرگ تر شده اند.چاه های جمکران رفته رفته به ارکان "اسلام ایرانی" تبدیل شده/می شود.فقیهان منکر "مکتب ایرانی"، نظریه ی "ولایت مطلقه ی فقیه" را به اساس "اسلام ایرانی" تبدیل کرده/می کنند، به گونه ای که "توحید" به "ولایت مطلقه ی فقیه" تقلیل یافته و منکر "ولایت فقیه" به کافر/مشرک تبدیل می شود."اسلام فقیهانه ی ایرانی" معاصر ولی فقیه را جانشین خدا کرده و توحید را به "ولایت فقیه" فروکاسته است.

...نتیجه :تبلیغاتی که مراجع تقلید/فقیهان علیه "اسلام ایرانی" به راه انداخته اند ناموجه است. خوانش/روایت/قرائت متون مقدس دینی متأثر از عوامل اقتصادی، سیاسی،فرهنگی، نظامی، اجتماعی، جغرافیایی است."واقعیت پلورالیسم" انکارناکردنی است. در جهان واقع، چیزی به نام اسلام وجود خارجی ندارد.جهان واقع پر از "اسلام ها" است. به همان نحو که یهودیت ها،مسیحیت ها،مارکسیسم ها، لیبرالیسیم ها و...وجود دارد. تنها راه زدودن تنوع و ایجاد وحدت، سرکوب است. اگر مسلمانی به دقت در اسلام خود تأمل کند، در خواهد یافت که اسلامش شهری است یا دهاتی؟ ایرانی است یا عربی؟ صلح طلب است یا جنگ طلب؟ بنیادگراست یا تجددگرا؟ فقیهانه است یا عارفانه؟ 

متن کامل را از بی بی سی بخوانید.

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

تذکره احوال احمد خاتمی

آن احمد بی محمود، آن صاحب عیون کبود، آن جمعه ها سلطان و پادشاه، آن علما را حاجب درگاه، آن هاله هیات هیولا ، آن تالی تلو کنت دراکولا، آن عضو شورای نگهبان، آن آمده از بلاد سمنان، آن امام بی ماموم، آن حاکم هر محکوم، آن مصداق اطلبوا العلم ولو بالصین، آن از روسای جامعه مندرسین، آن شیخ پهناور، آن از باختر تا خاور، آن فارغ از هر ناپرهیزی، آن عاشق خین و خین ریزی، آن از دو کون کرده اعراض، آن گوینده چخ ایستیمرم نه آز، آن زننده حرف به چه محکمی، آن بی هیچ هراسی و غمی، شیخ الشیوخ احمد خاتمی، امام جمعه تهران بود، و موقع حرف زدن هراسان بود و در تکذیب اقوال خود کارش آسان بود.
نقل است که چون به دنیا آمد، نعره ای سخت بزد، پس صد مرغ از هیبت آن صوت هلاک شده و هزار پلنگ چون شیر پاک. دیوار بر خانه فرود آمده، زلزله ای در سمنان نازل شد. و این بلا بود تا به ده روز و هر گاه طفل نعره بزدی، ده خانه بر زمین آوار بگشت و هزار گل در گلستان خار. تا شیخ پاواروطی از مغنیان بلاد روم آن صوت بشنیده گفت: صدایی شنوم که تنور بود و صاحب آن مناسب گروه کر. پس ده تن از شیخان روم به سمنان شدندی و آن طفل بخواستند. چون طفل آنان را بدید چنان نعره زد که هر ده تن جان به ملک الموت دادند و این اول کار وی بود.
نقل است چون به ایام صباوت برسید، به مکتب شد تا علم آموزد، پس شیخی از علمای قدیم از جبر و حساب او را پرسید، همه چیز با صوتی عظیم از حفظ بگفت، پس از جفر و اصطرلاب پرسید، با صوتی عظیم بگفت، پس از طبابت و صناعت پرسیدند، هر سووال را جوابی به کفایت بگفت، پس از املا و انشا و کتابت پرسیدند، طفل ندانست. شیخ گفت: این طفل را عداوتی با کتابت است، لیک هر صوت که از وی صادر شود، عظیم است. او را به خرابات فرستید تا به صد روز اعمال مذکور با وی نمایند تا مغنی و مطرب گردد و به نانی و نامی برسد. پس او را به خرابات روان کرده، به جای صد روز، دو صد روز مشغول بود و چون کار از حد بشد، بازآمد. پس او را امتحان کرده دیدند مطرب نتوان شدن، چون فعل وی از حد بیرون گشته بود، پس به جرگه واعظان درآمده و به حجره ای در قم همی شد. و شیخی عظیم بشد، رضی الله عنه.
شیخ ابوالقاسم خزعلی در احوال او گوید: در همه عمر به هیچ دعوت و عروسی نرفتی و پیوسته گریان و سوزان بودی و هنوز به بیست نرسید که هیبت هزارساله داشت. نقل است که به سالی در بیابان بیتوته نموده چهل شبانروز روزه داشت، تا شیخی سبزپوش بر وی نازل شد. و شیخنا هیچ نگفتی و در حزن بود. پس شیخ احمد نام وی بپرسید.  شیخ سبزپوش گفت: امام زمین و زمان منم. پس شیخ احمد از عظمت آن واقعه چنان نعره بزد که امام از ترس غایب شد و دیگر نیامد.
از او کلمات عالی نقل است. پس گفت: " فی مساله الحجاب یلزم الپخپخ"( ترجمه: برای حل مساله حجاب باید خون ریخته شود.) و گفت: " النسوان لاینظر فی الشنا والکشتی، بی کاز التحریک الشدید"( ترجمه: زنان کشتی و شنا نگاه نکنند در ماهواره) و گفت: " الگرابات و الغنا و الطاغوت فهوالحرام و غیره"( ترجمه: زدن کراوات جایز نیست، خوانندگان طاغوتی کلا شریک جرم پهلوی می باشند و مقداری فحش خواهر و مادر مختلف) و گفت: " وی هو الآیات الزلزله" ( ترجمه: ما آیات ضد زلزله داریم) شیخ محمد یزدی گوید: در همه عمر هیچ کس به اندازه ما تکذیب نکردی تا شیخ احمد خاتمی به سیاست داخل شده و دائم التکذیب بود. پس گفت: " خدمات دولت احمدی نژاد بی نظیر است" و به سه ماه نشد که از آن توبه نموده گفت: " احمدی نژاد را باید کشت" و تکذیب دیگر او همان بود که به جمعه ای فرمود" اگر رهبر حمایت نکرده بود احمدی نژاد رئیس جمهور نمی شد" و به یک روز نشد که گفت: " هرگز نگفتم رهبر از احمدی نژاد حمایت کرد." و گفت: " هاشمی غلط کرد" و یک روز بعد فرمود: " من غلط کردم گفتم هاشمی غلط کرد." و گویند چون به پنجاه رسید تا به سی سال دائم تکذیب می نمود و وی را شیخ المکذبین گفتندی.
گفتند اخلاص چیست؟ گفت: آن که گوش بسته داری و خاکبازی نکنی. گفتند: توکل چیست؟ گفت: آن که چشم بسته داری و به راه روی. گفتند: تقوی چیست؟ گفت: آن که دست بسته داری و هیچ فعلی از تو صادر ناید. گفتند: رضا چیست؟ گفت: آن که دهان ببندی و هیچ نگویی. گفتند: زهد چیست؟ گفت: آنکه بتمرگی سرجات و هیچ نکنی. گفتند: پس برو سرتو بذار بمیر دیگه، واسه چی زنده ای؟
چون به پیری برسید، ملک الموت خواست جانش بستاند، پس بر وی نازل گشته و گفت: برویم که عمر بر تو تمام شد. شیخ از شنیدن آن کلام نعره ای بزد و چشمانش از کاسه بیرون آمد، چنانکه عزرائیل را طاقت تماشای عیون وی نماند و به یک چشم هم زدن فرار کرد و شیخنا از این معجزت به هزار سال زنده بود.


۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

چه کسی احمدی نژاد را برای شهرداری پیشنهاد داد؟

حسن بیادی نايب رئيس شوراي شهر تهران در گفت‌و‌گويي با «همشهری‌ماه» به تشریح ماجرای چگونگی انتخاب شهردار تهران در شورای دوم پرداخته و پرده از نحوه انتخاب شهردار پیشین تهران برداشته است.


بیادی كه روزگاری همراه احمدی نژاد بود اما در انتخابات ریاست جمهوری دهم به‌عنوان منتقد برخی سیاست های احمدی نژاد، به چهره مورد وثوق اصولگرایان منتقد همچون علی مطهری پیوست، با اشاره به اینكه احمدی نژاد رابط برخی طیف‌های حاضر در ائتلاف آبادگران بوده و از یك سال پیش از انتخابش، با او ارتباط داشته، در پاسخ به این پرسش كه آیا احمدی‌نژاد تنها گزینه بود، عنوان كرد: گزینه های دیگری هم بودند. بیش از همه به آقای دكتر نوریان كه ریاست سازمان هواشناسی كشور را برعهده داشتند، نگاه مثبت وجود داشت.

اكثرا با توجه به برنامه‌ای كه ارائه كرد دوست داشتند به او رای بدهند. وقتی همه متقاعد شدند ایشان گفت چون من معاون دوم سازمان جهانی هواشناسی هستم و برای معاون اولی خودم را آماده می كنم و تا به حال هیچ فردی در جمهوری اسلامی نتوانسته به این جایگاه در این سطح دست یابد، اجازه دهید تا تمركز من روی فعالیت در آن سازمان باشد و شورای شهر تهران، فرد دیگری را برای شهرداری انتخاب كند. بعد از وی آقای مهندس سعیدی كیا، دكتر دانش جعفری و آقای احمدی نژاد مطرح شدند.

البته ما بیش از 60گزینه را بررسی كرده بودیم.او در پاسخ به این پرسش كه هر سه گزینه های نهایی با برخی احزاب و گروه‌ها ارتباط داشتند و آیا فشار بیرونی برای انتخاب احمدی نژاد به‌عنوان شهردار تهران وجود داشت، گفت: همان طور كه گفتم از سوی احزاب فشارهایی وجود داشت اما ما توجه نمی كردیم.

آقایان سعیدی و توكلی از جمله افرادی بودند كه مدنظر بعضی از جریان‌ها قرار داشتند. آقای احمدی نژاد آخرین گزینه بود. هیچ كس راضی به انتخاب او نبود. ما دوستانه به عنوان بسیجی جلسه ای داشتیم با جانشین بسیج كه در آن زمان سردار احمدی مقدم بودند. ایشان دوستانه آقای احمدی نژاد را پیشنهاد دادند. این پیشنهاد روی نظر ما اثرگذار بود.

منبع: تابناک

۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه

مزرعه حیوانات

خوکها روی دوپا راه می روند و پشت میز ناهارخوری غذا می خورند. عجب مزرعه ایست! 

علی عبدالله صالح هم رفت




عکس از بی بی سی
علی عبدالله صالح هم رفت. زندگینامه او را از همشهری آنلاین بخوانید. من فکر می کنم غیر از کشورهایی نظیر بحرین و یا اردن که ممکن است دچار تحولاتی شوند، در دو کشوردیگر نیز حتما اتفاقاتی خواهد افتاد : ایران و سوریه. مطلب بیشتر در این زمینه را از اینجا بخوانید.

۱۳۹۰ خرداد ۱۴, شنبه

ذکر احوال شیخ احمد جنتی

نویسنده : ابراهیم نبوی
آن اول الاولین، آن ابتدای زمان و زمین، آن داننده علم الروح، آن راننده کشتی نوح، آن فانی شریعتِ مُبین ، آن بانی دیوارِ چین، آن گوینده انواع جفنگ، آن توفنده انفجار بیگ بنگ، آن آمده از بلاد اصفهان، آز سرآمد اوتاد نگهبان، آن پوشنده ردا و قبا، آن جوشنده خودکفا، آن مولد جیغ ممتد، آن متولد ازل و ابد، آن عضو دائم هر شورا، آن جُغدِ جغجغه صدا، آن وارث آدم ابوالبشر، آن باعث هر فتنه و شر، آن صاحب انواع صندوق، آن شیخ صاحب بوق، آن بازمانده از تکامل و جهش، آن رَکَب خوردنِ آفرینش، آن مالک هر میراثی و سنتی، شیخ الشیوخ مولانا احمد جنتی، رئیس شورای نگهبان بود، و آمده از بلاد اصفهان بود، و عزرائیل را دشمن پیدا و نهان بود.

ادامه مطلب را از روزآنلاین بخوانید.



۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

تمدن 2


منظور من از داشتن یک کشور متمدن کشوری است که شما با زندگی کردن در آن احساس خوبی خواهید داشت. این مسئله قطعا با حرف و تبلیغات بوجود نمی آید بلکه آن کشور بایستی دارای خصوصیات واقعی خاصی باشد تا به این خصلت شناخته شود. یکی از مهمترین نشانه های یک کشور متمدن اینست که مهاجرت از دیگر کشورها به آن زیاد می شود و همه می خواهند در آن زندگی کنند. حال مهمترین سوالی که می توان پرسید این است که یک کشور متمدن چه خصوصیاتی دارد؟ یا به عبارت صحیح تر مردم یک کشور متمدن چه ویژگیهایی دارند؟
قطعا اشتباه خواهید کرد اگر تمدن را با جاده و ساختمان و تکنولوژی تعبیر کنید. در اصل ما انسان متمدن داریم و در نتیجه کشور متمدن کشوری است که انسانهای متمدن در آن زندگی می کنند. آن مظاهر تمدن مانند ساختمانهای شیک و اتومبیلهای پیشرفته نیز از نتایج آن است و نه خود آن. اما بزرگترین سئوال اینست که شاخص های یک جامعه از انسانهای متمدن چیست؟
تا آنجاییکه من فکر می کنم در  تمام تمدنها و کشورهای پیشرفته فارق از دین و مذهب آنها، سه خصوصیت بسیار مهم و پر رنگ وجود دارد. اینکه در تمام این جوامع به سه چیزجدای از هر چیز دیگری و صرفا بخاطر انسانیت اعتقاد داشته و عملا احترام گذاشته می شود: جان ، شخصیت و زمان نوع  انسان.